سرزمینم بلوچستان

اخبار بلوچستان,فرهنگ بلوچستان,تاریخ بلوچستان و جهان

سرزمینم بلوچستان

اخبار بلوچستان,فرهنگ بلوچستان,تاریخ بلوچستان و جهان

ننگ به روزی که یک «همجنسگرا» مدافع بلوچ باشد

پایگاه اینترنتی «اکزامینر» خاطرات یک همجنسگرای فراری بلوچ را که هم اکنون در کنار فعالان اپوزیسیون بلوچ به اصطلاح برای آزادی بلوچستان مبارزه می‌کند، به این مضمون که ترجمه‌ی آن آورده شده منتشر کرده است. این نوشتار بدون شرح و بدون دخل و تصرفی آورده شده است:

زمانی که از سوی فامیل و نزدیکان و جامعه‌ام طرد شدم به محله‌ی داپونت در مرکز واشنگتن رفتم و ساکن آنجا شدم. اکنون احساس شادی و خوشحالی‌ام از آمدن به اینجا غیر قابل توصیف است.

اینجا در آمریکا می‌توانم به راحتی با یک مرد همجنس خودم رابطه‌ی نزدیک داشته باشم! شادی من هیچ حد و مرزی ندارد، احساس می‌کنم قلبم بیش از آن چیزی که تصور می‌کنم شادمان است. در حالی که این انتخاب‌ها و روش‌ها در پاکستان و ایران هرگز ممکن نبود…

زمانی که ۵۳ امین سال تولدم را جشن می‌گرفتم و خاطرات گذشته را مرور می‌کردم، از اینکه به عنوان یک بلوچ همجنس‌گرا در امنیت کامل در ایالات متحده به سر می‌برم احساس غرور می‌کنم!

آمریکا! از تو ممنونم!

بسیاری از آمریکایی‌ها ممکن است آشنایی چندانی با این منطقه نداشته باشند، بلوچستان ناحیه ای به اندازه‌ی ایالت تگزاس است که بین سه کشور ایران، پاکستان و افغانستان تقسیم شده است. بسیاری از آن‌ها هنوز رسومات و زندگی سنتی دارند…

من از طایفه‌ی گ. ج. هستم. یکی از طوایف بلوچ که توابع آن در هر سه کشور زندگی می‌کنند. در آنجا هرگز نمی‌توان طعم آزادی را چشید، تعصب در آنجا و در میان طوایف بلوچ به شدت احساس می‌شد. پدربزرگ و خانواده‌اش سال‌ها پیش از بلوچستان ایران به کراچی مهاجرت کردند، سپس در سال ۱۹۰۲ به استرالیا و هند (آسام) و نهایتا به برمه رفتند که در واقع سیاست‌های امپریالیستی آمریکا مشوق اصلی خانواده‌ی من و همچنین اکثر ساکنین هند برای مهاجرت به برمه بود. امروز می‌توانم بگویم در میان بلوچ‌های سرتاسر جهان، خانواده‌ی من از موفق‌ترین و ثروتمندترین آن‌ها هستند.

من و همینطور پدر و مادرم در برمه متولد شدیم، خواهرم و دوستان وی از مدافعان سرسخت آنگ سان سوچی؛ رهبر انقلابیون برمه بودند، اما پس از کودتای ۱۹۶۲ در برمه خانواده‌ام به پاکستان بازگشتند. هرچند برخی از کشورها مانند انگلستان و کانادا از مهاجرین برمه استقبال می‌کردند، اما خانواده‌ام بازگشت به بلوچستان را ترجیح دادند.

با وجود آنکه خانواده‌ام سال‌ها در خارج از بلوچستان زندگی کرده بودند، اما هنوز به ارزش‌های فرهنگی که به آن تعلق دارند، پایبند هستند، همینطور آن‌ها عمیقا ضد همجنسگرایی هستند که این بسیار برای من آزار دهنده بود!

در فرهنگ بلوچ هیچ چیز بدتر از همجنسگرایی و یا روابط مشابه آن نیست، از آنجا که اکثریت بلوچ‌ها مسلمان هستند، همجنسگرایی یک ننگ نابخشودنی به حساب می‌آید و به طور کلی چنین روابطی در جامعه‌ی مسلمان ایران و پاکستان و همینطور افغانستان وجود ندارد.

هنگامی که در برمه زندگی می‌کردیم، چنین روابطی در بین غیرمسلمانان برمه تا حدودی وجود داشت، هرچند من تا حدودی متمایل به همجنسگرایی بودم اما مادرم من را به شدت از نزدیکی با آن‌ها نهی می‌کرد. اما زمانی که به پاکستان بازگشتیم و به سن نوجوانی رسیدم علاقه‌ی زیادی به همجنسگرایی پیدا کردم.

پس از آنکه به سن بالاتر رسیدم ازدواج کردم، اما همسرم خیلی زود از من طلاق گرفت، تنها گناه من این بود که همجنسگرا بودم! او بدلیل علایق جنسی من، مرا یک جنایتکار می‌دانست…

در همین اوان یکی از دوستانم به من گفت؛ این حق هرکسی است که همجنسگرا باشد، از اینکه چنین دوستی پیدا کردم شگفت زده شدم، او تا مدت‌ها دوست جنسی من بود و من از طریق او با افراد همجنسگرای دیگری نیز آشنا شدم!

زمانی که به دانشگاه رفتم در طی جلسات روانشناسی نزدیک بود متقاعد شوم که روابط همجنسگرایی کاملا اشتباه است، اما اعتنایی نکردم!

در سال ۱۹۹۷ پس از یک دهه کار در روزنامه های پاکستان، به عنوان روزنامه نگار اینترنتی برای نشریات آنلاین آمریکایی و… مقالات می‌نوشتم.

در همین زمان گرایشات جنسی من برای نزدیکانم و موسساتی که در آنجا مشغول به کار بودم، فاش شده بود و دیگر از پذیرش من امتناع می‌کردند.

هنگامیکه با چنین شرایطی مواجه شدم، هراسان و عصبی بودم که چرا یک همجنسگرا نمی‌تواند در این جامعه جایی داشته باشد! به همین دلیل تصمیم گرفتم آنجا را ترک کنم.

اما شادی مرا تصور کنید زمانی که در ۲۰ اکتبر ۲۰۰۰ به سرزمین آزادی و خانه‌ی شجاعت رسیدم! احساس من قابل توصیف نیست هنگامیکه ستاره و مشعل مجسمه‌ی آزادی را مشاهده کردم!

در فرودگاه JFK نیویورک خاک آمریکا را بوسیدم! لباس‌های سنتی بلوچی‌ام را از تن بیرون آوردم و پیراهن و شلوار مطابق شأن آمریکایی پوشیدم تا مبادا مایه‌ی شرمندگی اطرافیان شوم…!

احساس می‌کنم از قفس آزاد شده‌ام! احساس می‌کنم به بهشت آمده‌ام!

در اینجا می‌توانم برای اولین بار از یک گروه قومی (بلوچ) که تاکنون هرگز کسی تصورش را هم نمی‌کرده، با افتخار با همجنسان خود (مرد) یک رابطه‌ی آزادانه و باز داشته باشم!

اکنون، سال‌ها پس از مهاجرتم به آمریکا هرساله در مراسمات و تجمعات همجنسگرایان در سان فرانسیسکو به صورت فعال حضور دارم.

البته در اینجا نیز نفرت علیه همجنسگرایان توسط نومحافظه کاران آمریکایی مرا به یاد جامعه‌ی متعصب خودم در بلوچستان می‌اندازد که چگونه مرا با خفت وادار به ترک آنجا نمودند.

اکنون در اینجا با امنیت کامل فعالیت روزنامه نگاری و ژورنالیستی دارم و در تماس با دیگر فعالان بلوچ برای آزادی بلوچستان از قید دیکتاتوری‌های اسلامی ایران و پاکستان تلاش می‌کنم و امیدوارم تلاش‌های ما به نتیجه رسیده و روزی بتوانم علایق همجنسگرایی خود را در بلوچستان آزاد بدون شرمندگی ابراز نمایم…!

نشریه استون

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد