سرزمینم بلوچستان

اخبار بلوچستان,فرهنگ بلوچستان,تاریخ بلوچستان و جهان

سرزمینم بلوچستان

اخبار بلوچستان,فرهنگ بلوچستان,تاریخ بلوچستان و جهان

ذات‌باوری در بلوچستان

 

                        

 

 در بلوچستان ، برداشت از نژاد و قوم، به طور قطع مبتنی بر ذاتباوری و قدامتباوری است. بنابراین، نخست، مشکلات اجتماعی-فرهنگی معمولاً به ذاتیت قومی نسبت داده میشوند. دوم، واقعیتهای هویتی مثل قوم و یا مذهب، به مثابه یک کلیت همگون و تعیین کنندهی قطعی در رفتارهای فردی و گروهی فرض میشوند. در حالی که نخست، قایل شدن ذات تغییرناپذیر و قعطی برای مفاهیمی مثل قوم/نژاد/هویت، محل دعوا است؛ دوم، هیچ رابطهی قطعی میان مشکلات اجتماعی و ذاتیت قومی وجود ندارد؛ سوم، هیچ کلیت همگون هویتی وجود ندارد که همه افراد منسوب به خود را به طور قطع شامل شود.

اما چون در بلوچستان ، دیدگاههای قدامتباوری و ذاتباوری از جمله گرایشهای کلیتگرایانه مسلط میباشند، تحلیلها نیز اغلب دچار مشکل میشوند. برای اثبات اصالت و قدامت نژادی، حتا گاهی مسابقه نیز وجود دارد. بعضی از نخبگان بلوچ ، قوم خود را از اولین باشندگان بلوچستان یا به قول خودشان «باشندگان اصلی»بلوچستان معرفی میکنند و برای اثبات آن بسیار کارها میکنند. گفتمانهای مثل آریاییگرایی و بومی بودگی، تاریخسازیهای جعلی و اسطورهسازیهای کاذب، چنگ انداختن به افتخارات تاریخی خودساخته به عنوان منبع غرور و رضایت خویشتن، از جمله این دست باورها و کردارها میباشند. از جانب دیگر، متاسفانه این رویکردها در عرصهی سیاسی نقش مرکزی را در تاریخ بلوچستان بازی کرده اند. اما در نگرشها و تحلیلهای جامعه شناختی در رابطه به قوم و هویت قومی در بلوچستان بیشتر قوم به عنوان بازیگر اصلی سیاست فرض میشود، و کارکرد قومی سیاست، با رویکرد وسیلهگرایی بررسی میشود؛ چون در این رویکرد، توجه اساسی به رهبری و سازههای سازمانی اقوام است. ولی نسبت به قوم و نژاد به عنوان پدیدههای برساخته شده و یا برساختهای تاریخی-فرهنگی و اجتماعی-سیاسی کمتر نگریسته میشود.

بنابرآنچه گفته آمدم، نوعی از گفتمان نژادپرستانه که دشمنی و دوستی، خوبی و بدی، زشتی و پلشتی اقوام را از جمله امور مطلق، قطعی و مسلم فرض میگیرند، همواره وجود دارند. حقیقتاً یک شکاف عمیق میان برداشتها(کلیشهها) و واقعیتهای متکثر اجتماعی وجود دارد. به این ترتیب بسیارند که با تحقیر و توهین دیگران، به خود و یا به قوم شان، گویا احساس فرحبخشی و نجابت کمایی میکنند.

به نظر من، نگاه نسبت به قوم و نژاد به عنوان واقعیتهای برساخته، تغییرپذیر و بدون قطعیت ذاتی، ما را کمک میکند تا هم تعامل اجتماعی را سرعت ببخشیم و هم مشکلات فرهنگی و اجتماعی را به ماهیت ذاتی اقوام تقلیل یا تکثیر ندهیم. از سوی دیگر، این بهترین رویکرد برای نقد رویکردها و اعمال و رفتارهای نژادپرستانه از سطح بالای جامعه و دولت تا قاعده آن است. پس دو نکته را باید تفکیک کرد: نخست، قومگرایی و نژادپرستی، همین گونه نژادپرستی رخدادها و اتفاقات تلخ و غیرانسانی را نیز رقم زده است؛ از قتل عامها گرفته تا تهاجم و تجاوزهای گروهی و سازمان یافته. ولی، با نژادپرستی و قومگرایی یا فاشیزم قومی، نمیشود با رویکردهای نژادپرستانه و فاشیستی، به سود یک نگرش دموکراتیک مبارزه کرد. جواب نژادپرستی، نه تنها که نژادپرستی و یا محکومیت نژادی نیست، بلکه به آن شدت بخشیده موقف و موقعیت تدافعی تسلیم ناپذیری را به آن اعطا میکند. چه بسا که به لحاظ اخلاقی هیچ وجهه و وجاهت قابل تکریم و پاسداری را نیز ندارد؛- مهم نیست از جانب چه کسی به آدرس چه کسی گفته میشود. دوم، هیچ رفتار و کردار و عملکرد نژادپرستانه و خشن و غیرانسانی، قابل تسری و تعمیم بر یک کلیت قومی خاص نیست. رمانتیزم کلگرایی و عدم تفکیک، به نوعی یک باور ایدیولو‍ژیک و خطرناک است که از یک طرف نمیتواند مشکلات روابط و میکانیزمهای گرهدار اجتماعی-فرهنگی و سیاسی-تاریخی را توضیح بدهد و از طرف دیگر، خود تبدیل به مشکل دیگر میشود. به جای تحلیل یک مسالهی اجتماعی، به دادگاه کشانیدن و مجرم دانستن یک قوم خاص، نادرست است. مساله این است که محکومیت نژادی، برخواسته از دیدگاه ذاتباورانه و کلیتگرای همگوننگر است. 

شیر محمد بلوچ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد