گفت: یکی از طرفداران اپوزیسیون خارج نشین که از ایران هم فرار کرده در جایی گفته : ما به این نتیجه رسیده ایم که از دست گروه های اپوزیسیون هیچ کاری برنمی آید .
گفتم: پرت و پلا گفته! چه کاری مهمتر از اینکه برای سایت ها و وبلاگها و ستون های نشریات سوژه تهیه می کنند و باعث خنده و دل مشغولی خلق الله می شوند .
گفت : این عضو فلان جا گفته : مشکل اصلی ما این است که «عقل عملی » نداریم و هنگامی که باهم جمع می شویم به جای اتحاد ، به جان همدیگر می افتیم و با هم درگیر می شویم .
گفتم : این که چیز جدیدی نیست . تمام اسب های درشکه اینجوری هستند و هنگامی که به سربالایی می رسند همدیگر را گاز می گیرند .
گفت : ایشان گفته است باید بررسی کنیم که چرا گروههای اپوزیسیون عقل عملی ندارند و هرکدام ساز جداگانه ای می زنند !
گفتم : یکی هفت فلو زاییده بود ، هرکدام از بچه ها یک رنگ جداگانه داشتند . از پزشک خانواده علت را پرسید و پزشک گفت : فلان فلان شده چرا به جای قرص ، اسمارتیز خورده ای ؟!
این روزها اپوزیسیون حال و روز خوبی ندارد و خبرهایی که لبخندی بر لب سینه چاکان خود بنشاند از راه نمی رسد و این گل رشد کرده در مرداب روز بروز پژمرده تر میشود و مایوس تر . یکی استقلال می خواهد . یکی فدرال می خواهد . عده ای با آمریکا و ناتو هم کاسه می شوند . گروهی به دست و پای دوستانشان در پنتاگون و تل آویو افتاده اند . بعضی می گویند ما بیشتر می فهمیم و باید سهممان بیشتر باشد . بعضی دیگر می گویند سهم ما کفاف خرج های سنگین و تورهای اروپایی را نمی دهد. یکی می گوید وزنه سیاسی را سنگین تر کنیم . دیگری می گوید روی گروه های اوباش کار کنیم بهتر است .گروهی معتقدند پر نگه داشتن خشاب رفقایشان در گروهک ریگی و رجوی و پژاک و غیره و غیره بیشتر جواب می دهد ....
خلاصه با اینهمه یکی و دیگری و همهمه ای که براه انداخته اند ، مانده ام اپوزیسیون را در یک تعریف ساده چه بنویسم ؟؟
بالاخره که چه ؟ یکی نیست بگوید حالا که همه نمایش ها و سیاهکاری هایتان تمام شده و خودتان هم می گویید که شعبده ی دیگری در آستین ندارید تا رو کنید ، بگذارید مردم به زندگی خود برسند و قیل و قالتان را تمام کنید .
koukaar@gmail.com