در راستای آلترناتیوسازی به یاری «بنیاد دمکراسی برای ایران» سمینارهای برلین، لندن و پاریس برگزار شدند. کنفرانس پاریس را حتی تیمرمن و منوشه امیر افتتاح کردند. اما آن تلاشها بی نتیجه ماند، زیرا امکان «تعویض رژیم» بیشتر به خواب و خیال شباهت داشت تا با واقعیت
http://www.taftaniran.com
«برخی لایه های اپوزیسیون با تشکیل نشستهایی در واشنگتن، لندن، پاریس، کلن و اخیرا استکهلم، به دنبال دریافت کمکهای مالی و سیاسی آمریکا، اسرائیل و چند کشور اروپایی هستند.»
این مطلب را منوچهر صالحی از اعضای اپوزیسیون خارج نشین عنوان کرد.
وی در مقاله ای که از سوی سایتهای اخبار روز، ایران گلوبال، بالاترین و سایت بنی صدر منتشر شده، تصریح میکند: اکنون پروژه اپوزیسیون سازی دلالان سیاسی در جریان است. در آمریکا هر دو حزب، امکاناتی را در اختیار بخشی از اپوزیسیون قرار میدهد.
موسسه هوور که اتاق فکر حزب جمهوری خواه است در دوران جرج بوش، موسسه پروژه دموکراسی برای ایران را راه انداختند که عباس میلانی یکی از گردانندگان آن بود. در آن دوره موسسه هوور، با دعوت چند سیاستمدار اصلاح طلب از ایران و نیز چند چهره اپوزیسیون خارج نشین، سمیناری برگزار کرد. موقوفه کارنگی نیز که اتاق فکر حزب دموکرات است، کار مشابهی را با حضور کسانی چون کریم سجادپور و شهرام چوبین انجام میدهد.
وی سپس به نقش لابی های صهیونیستی مقیم آمریکا در حمایت از اپوزیسیون برانداز میپردازد و مینویسد: نهادهایی نظیر ایپک ظاهرا هیچ ربطی به اسرائیل ندارند اما با هدف تامین منافع اسرائیل به وجود آمدهاند. یک نمونه از اقدامات این مجموعه، راه اندازی «بنیاد دموکراسی برای ایران» است. بنابر اسنادی که هر کسی به آسانی میتواند به آنها دست یابد، این بنیاد در سال 1995 توسط کنت تیمرمن، پیتر رودمن، یوشوعا موراوچیک و با همکاری سازمانهای مخفی صهیونیستی و آمریکایی تاسیس شد، یعنی این بنیاد ساخته و پرداخته یهودیان آمریکایی و دولت اسرائیل است و بسیاری از اعضای هیئت مدیره کنونی آن از مدیران کنونی و پیشین «سیا» هستند. سرشناسترین اعضای هیئت مدیره این بنیاد یکی ولسی است که در گذشته مدیر «سیا» و وزارت دفاع بود و دیگری فرانک گافنی است که در گذشته با سازمانهای جاسوسی همکاری داشت. باز بنا بر همین اسناد، دیگر اعضای هیئت مدیره «بنیاد دموکراسی برای ایران» به طور آشکار با «موساد» و منوشه امیر که در گذشته سخنگو و مدیر رادیو اسرائیل بود و اینک سایت فارسی زبان وزارت خارجه اسرائیل را اداره میکند، رابطه دارند. رئیس کنونی این بنیاد تیمرمن است. هرچند بنا بر اساسنامه این بنیاد یکی از هدفهای آن «پشتیبانی از جنبشهای دموکراتیک در ایران» است، اما حوزه کار اصلی آن دفاع بی چون و چرا از منافع اسرائیل در خاورمیانه است.
در ادامه این نوشته مستند و تحلیلی آمده است: این بنیاد در گذشته بودجههایی را در اختیار برخی از «جوجه روشنفکران» ایران قرار داد تا بتوانند با نوشتن نوشتارها و کتابهایی چهره رژیم جمهوری اسلامی را کریه تر بنمایانند. برخی از این «جوجه روشنفکران» حتی به اسرائیل سفر کردند و فیلمهایی درباره پیشرفتهای چشمگیر دموکراسی در اسرائیل ساختند، بی آن که در نوشتهها و فیلمهای خود به این حقیقت ساده اعتراف کنند که این «دولت دمکراتیک»، دولتی استعمارگر است و در سرکوب جنبش رهایی بخش مردم فلسطین از سیاستهای سرکوب نازیها مبنی بر جریمه همگانی بهره میگیرد و برخلاف قوانین بین المللی، قوم زدایی و در سرزمینهای اشغالی شهرک سازی میکند و یکی از وظایف این بنیاد متهم ساختن رژیم اسلامی به تروریسم است، زیرا رژیم ایران از حماس در فلسطین و حزب الله در لبنان پشتیبانی میکند.
نویسنده که سوابق عضویت با جبهه ملی، کنفدراسیون و برخی گروه های چپ را دارد، درباره فعالیتهای بنیاد مورد اشاره توضیح میدهد: «حوزه دیگر مربوط میشود به فعالیت هسته ای رژیم اسلامی. از زمانی که این بنیاد به وجود آمده است، به طور مستمر میکوشد فعالیت هسته ای ایران را به خطری برای تمامی بشریت بدل سازد. این بنیاد در سالهای گذشته کوشید بخشی از نیروهای اپوزیسیون خارج نشین را در رابطه با منافع اسرائیل متحد و متشکل سازد. همچنین با کمک این بنیاد برای اقدامهای مختلف ایران چند سازمان سیاسی ساخته شدند. برخی از این سازمانها با برخورداری از کمکهای مالی ایالات متحده آمریکا، اسرائیل، جمهوری آذربایجان و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس حتی کوشیدند در برخی از استانهای ایران به مبارزه مسلحانه دست زنند و در این زمینه هنوز هم کم و بیش کوشایند.»
منوچهر صالحی در ادامه نوشت: در راستای آلترناتیوسازی به یاری «بنیاد دمکراسی برای ایران» سمینارهای برلین، لندن و پاریس برگزار شدند. کنفرانس پاریس را حتی تیمرمن و منوشه امیر افتتاح کردند. اما آن تلاشها بی نتیجه ماند، زیرا امکان «تعویض رژیم» بیشتر به خواب و خیال شباهت داشت تا با واقعیت. آنچه تاکنون آشکار شده است، گویا هزینه نشست شهر کلن را که در آن 82 تن شرکت کرده بودند، بنیاد وابسته به کنت تیمرمن پرداخته است.
وی با تصریح بر اینکه ایران در حوزه های علمی و فناوری، خط قرمزها و انحصارهای غرب را شکسته، تاکید میکند: یکی از این «خطوط قرمز» جلوگیری از انتقال دانشهای بنیانی صنایع کلیدی مدرن به کشورهای در حال رشد و به ویژه کشورهایی است که به دلیل ایدئولوژیهای دینی- سیاسی میخواهند «مستقل» از خواستها و منافع دولتهای امپریالیستی عمل کنند. کشورهای امپریالیستی همچنین با برخورداری از همه امکانات خود میکوشند از انتقال دانشهایی به کشورهای «یاغی» جلوگیری کنند پس هرگاه از منافع دولتهای امپریالیستی به وضعیت کنونی ایران بنگریم، رژیم جمهوری اسلامی توانسته است طی چند سال گذشته از این «خطهای قرمز» فراتر رود. از یک سو رشد دانش در ایران در سال گذشته در مقایسه ای با دیگر کشورهای جهان 1100 درصد بود و از سوی دیگر ایران توانست با برخورداری از دانشهای بنیانی در غنی سازی اورانیوم، تولید میله های سوخت اتمی، پرتاب ماهواره و تولید موشک به پیشرفتهای خیره کننده ای دست یابد.
نویسنده این گزارش، آلترناتیوسازی را سیاست 30 ساله آمریکا و غرب علیه جمهوری اسلامی عنوان کرد و نوشت: یک سال پس از انقلاب کوشش شد رژیم را با چند کودتا سرنگون سازند. اما پس از شکست کودتای نوژه و نومیدی از پیروزی کودتاهای دیگر، پروژه جنگ فرسایشی را با تجاوز نظامی عراق به ایران پیاده کردند. هرچند 8 سال جنگ ویرانگر سرانجام موجب نوشیدن «جام زهر» شد، اما آشکار گشت که رژیم اسلامی با داشتن پایگاه توده ای در میان روستائیان و مردم تهی دست شهری درخت بی ریشه نیست که بتوان آن را با کودتا و یا جنگ سرنگون ساخت. کشورهای غربی در سی سال گذشته با دادن پول به سیاست مردان گریخته از ایران کوشیدند سازمان سیاسی «آلترناتیوی» را به وجود آورند که حاضر به پذیرش منافع آنها در منطقه و ایران باشد. همچنین امکانات مالی و نظامی کلانی را در اختیار «مجاهدین»، سازمانهای کرد و... قرار دادند تا مسلحانه علیه رژیم مبارزه کنند. در چند سال اخیر چندین سازمان قومی رنگارنگ نیز چون «پژاک»، «جندالله» و «الاحواز» با پول و امکانات لجستیکی غرب، اسرائیل و کشورهای عربی جنوب خلیج فارس با هدف بی ثبات کردن اوضاع داخلی ایران به وجود آمدند، بی آن که نتیجه دلخواه را به بار آورند.
وی با اشاره به نشست مخفیانه استکهلم نوشت: این نخستین بار نیست و آخرین بار نیز نخواهد بود که دولتهای امپریالیستی و اسرائیل با دادن امکانات مالی و رسانه ای به مشتی «سیاست باز» حرفه ای، یعنی کسانی که سیاست را به کالا تبدیل کرده و با آن داد و ستد میکنند و از این راه به ثروتهای کلان رسیدهاند و در خانه های چند میلیون دلاری در اروپا و آمریکا میزیند، میکوشند سازمانی شبیه آنچه در لیبی و سوریه به وجود آوردند، برای ما ایرانیان نیز به وجود آورند. به عبارت دیگر، بخشی از چهره های «اپوزیسیون» که در رسانه های ایرانی برون مرزی با مردم ایران سخن میگویند و میخواهند دمکراسی و سکولاریسم را در ایران متحقق سازند، دلال و مزدبگیر محافل امپریالیستی و اسرائیل است. از جمله سازمان مجاهدین منافقین [و سلطنت طلبها و سایر دلالان. آنها پایگاهی در میان مردم ندارند و بنابراین به غرب آویختهاند و فعالیت هسته ای را ماجراجویی مینامند و حمله به ایران را توجیه میکنند و تازگی هم با بی شرمی جاسوسی را کاری مشروع قلمداد میکنند. کارگردانهای سمینارهای رنگارنگ، همین دلالان سیاسیاند اما برای آن که رد پایشان دیده نشود، همیشه مشتی آدمهای ساده لوح را که میپندارند آدمهای سیاسی بسیار «مهمی» هستند، به این سمینارها به مثابه «سیاهی لشکر» دعوت میکنند و هزینه رفت و آمد و هتل آنها را از بودجه های کلانی که از این و آن دولت امپریالیستی گرفتهاند، میپردازند و چنین مینمایانند که گویا این افراد نیز در تعیین آنچه باید به وجود آید، نقشی دارند. حال آن که این گونه سمینارها همیشه برای پروژه های از پیش تعیین شده برگزار میشوند.]
منوچهر صالحی، بنیاد اولاف پالمه و موسسه «ایده آ» را که میزبان نشست استکهلم بودند به لحاظ بودجه ای وابسته به آمریکا و اروپا توصیف کرد و نوشت: چندی پیش نشست مشابهی در لندن از سوی مرکز مطالعاتی عربی- ایرانی نوری زاده [برگزار شد که بودجه آن را عربستان سعودی تامین میکند. بدین ترتیب دولت واپس گرای عربستان دلش برای دمکراسی در ایران تنگ شده بود. سمینار آوریل آینده در واشنگتن نیز وضعیت مشابهی دارد و مدعوین همان افراد کلن و استکهلم هستند؛ عده ای سیاهی لشکر و عده ای دلال پشت پرده.]
با احترام لینک شدید مطالب قابل استفاده ای بود مرسی