عنوان مقاله :
ضرورت اتحاد ایران و افغانستان و تاجیکستان و آذربایجان و تشکیل کشور واحد به مرکزیت هرات
نگارنده :
مهرداد احمدی ورامینی
قرن هجدهم و نوزدهم ، قرن ظهور ملت ها و ملیت های جدید بود و هر روز نظارگیان شاهد زایش کشوری جدید و راحه الحلقوم در چهار گوشه جهان بودند . ( کشورهای راحه الحلقوم ، کشورهای کوچک و ضعیف در برابر استعمارگران بزرگ چون آمریکا هستند ، اینها در پی تجزیه کشورهای وسیع و حمایت از قومیت های خائن در این کشورها می باشند . جالب است آمریکا که کشوری حدیث العهد است در طول جنگ های داخلی اش در نیمه اول دهه 1860 در برابر ایالت های جنوبی که خواهان استقلال بودند تمام قد ایستاد و 600 هزار نفر را به خون کشید اما یک وجب از خاکش را از دست نداد . حال چنین آمریکایی به جانبداری از اقوام تجزیه طلب ِ وطن فروش در اطراف و اکناف عالم می پردازد ) .
به هر تقدیر در اواخر قرن بیستم و نیز اوایل قرن بیست و یکم اوضاع فوق الذکر عوض شد . در وضع جدید ، بجای تشکیل کشورها ، تشکیل اتحادیه ها و کم رنگ شدن مرزهای ملی ظاهر گشت ، شاهد این مساله را در تشکیل اتحادیه اروپا و نیز اتحادیه جنوب شرق آسیا و اتحادیه آفریقا مشاهده می نماییم . این اتحادیه ها بدین دلیل شکل گرفته اند که دولت ها متوجه شده اند که ضرورت حکم می کند که با برقراری اتحاد با یکدیگر نقش موثرتری در جهان جدید بازی کنند.
این ضرورت امروز فرا روی ما نیز وجود دارد ایران امروز برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت جهانی احتیاج دارد وسعت و جمعیت بیشتری داشته باشد ( وسعت امروز ایران اگر چه زیاد است ولی ایران برای تبدیل شدن به یک ابرقدرت بزرگ به جمعیت و وسعت بیشتری نیازمند است که اگر با افغانستان و تاجیکستان و آذربایجان یکی شود از نظر وسعت دهمین و از نظر جمعیت یازدهمین کشور بزرگ جهان خواهد شد ) افغانستان و تاجیکستان و آذربایجان ، سه کشور عزیزی که در گذشته ای نه چندان دور پاره تن ایران زمین بودند ، نیز برای اینکه بتوانند از وضعیت نه چندان مطلوب فعلی ، که دارند ، بدرآیند راهی بهتر از اتحاد با ایران ندارند . این اتحاد و تشکیل کشور واحد ، قطعا قدرت تاثیرگزاری در مناسبات جهانی را برای هر چهار کشور ایران و افغانستان و تاجیکستان و آذربایجان به شدت افزایش می دهد ؛ علاوه بر این که افغانستان و تاجیکستان و آذربایجان را از انزوا و حاشیه نشینی کنونی که ناشی از ره نداشتن به دریاهای آزاد است رهایی می دهد. البته از این رهگذر این سه کشور خواهند توانست از درآمدها و ثروتهای ایران و نیز از پیشرفت های فنی و صنعتی و دانشگاهی ایران نیز بهره مند شوند .
البته در این مسیر مشکلات و سنگلاخ هایی نیز وجود دارد که یک مورد آن مربوط به افغانستان و تاجیکستان است که آن مساله مذهب است ؛ مذهب ایران و آذربایجان تشیع دوازده امامی است و مذهب این دو کشور تسنن . گرچه تعداد شیعیان ، چه شیعه دوازده امامی در افغانستان و چه شیعه اسماعیلی در تاجیکستان پرشمار هستند ، اما اکثریت در این کشورها با اهل سنت است لیکن باید توجه داشت که وضعیت مذهبی اهل سنت در تاجیکستان و افغانستان در شرایط کنونی ، شبیه وضعیت مذهبی ایران در زمان پیش از صفویان است که می توان آن را " تسنن دوازده امامی" برشمرد زیرا آنها در عین سنی بودن ارادت خاصی به تمام دوازده امام شیعه نیز دارند که نمونه بارز آن در شهر مزار شریف شاهدیم که بسیاری از اهل سنت افغانستان معتقدند آنجا آرامگاه حضرت علی است و به همین دلیل به شدت بدان عشق می ورزند و در تاجیکستان نیز وضع تقریبا بر همین منوال است ؛ البته آنها می توانند سنت های دینی خاص خود را آزادانه داشته باشند و فقط در سیاست خارجی و دفاعی و واحد پولی تابع حکومت مرکزی باشند .
اما مشکل در خصوص آذربایجان مساله زبان است که زبان ترکی آذری ، زبان آنان است ، زبانی که در ایران هم گویشوران اندک شماری ندارد ، اما آنها نیز می توانند ضمن نگه داشت زبان و فرهنگ خاص خودشان ، همانند افغانستان و تاجیکستان ، تنها در سیاست خارجی و دفاعی و واحد پولی ، تابع حکومت مرکزی باشند.
شاید سرآغاز این راه ، مشکلاتی وجود داشته باشد . اما قطعا با کمی تسامح و مدارا از سوی طرفین ان شاء الله چالش جدی ای به وجود نخواهد آمد . علاوه بر آنکه تنوع قومی – زبانی – مذهبی ، اگر درست و خردمندانه مدیریت شود نه تنها به ضعف و زبونی جامعه ای منجر نمی گردد ؛ بلکه کاملا برعکس موجب رشد و تعالی بیشتر جامعه و ایجاد نوعی خود اتکایی فرهنگی می شود ( خود اتکایی فرهنگی یکی از مهمترین ارکان شکل دهی به یک تمدن واقعی و شمسی و فرا رفتن از کشوری حاشیه ای و قمری است) . به هر روی این تفکر که اساس وحدت ملی ، زبان یا مذهب است شاید تا حدودی درست باشد اما در دنیای فعلی اصلی ترین عامل وحدت بخش مردم ، منفعت و سود و نتیجه مادی و معنوی است که از آن اتحاد دستگیرشان می شود .
در هر حال ، کار دیگری که باید صورت داد ، دادن امتیازی به افغانستان است ( چرا که بزرگترین و پر جمعیت ترینِ این سه کشور و حلقه اتصال با تاجیکستان است ) و آن امتیاز می تواند این باشد که " هرات " ، به عنوان پایتخت ایران بزرگ برگزیده شود ( البته هرات مزایای دیگری نیز دارد و آن این است که هم در مرکز این چهار کشور قرار دارد و هم مردم این کشورها خاطرات فرهنگی خوشی از آن دارند ).
در پایان باید اذعان کرد شاید این کار در آغاز بسیار دشوار و صعب و حتی غیر عقلانی و خیال پردازانه به نظر رسد اما برای تشکیل یک تمدن واقعی و شمسی چاره ای جز این نداریم و قطعا این آرزو و رویا نیز مثل همه آرزوها و رویاهای دیگر با زمینه سازی و ایجاد تمهیدات و مقدمات لازم و نیز صبر و بردباری و استقامت در دراز مدت ، امری کاملا تحقق پذیر و شدنی می باشد . ان شاءالله ( از تمهیدات و مقدمات این اتحاد مبارک می توان به احداث راه آهن سراسری دوشنبه – کابل – هرات – مشهد – تهران – تبریز - باکو اشاره کرد که قطعا نقش مهمی در پیوند دادن و نیز پیشرفت این چهار کشور ایفا خواهد کرد).