بهکشورهای مختلف سفر کرده و برای مردم در گوشه و کنار جهان، نواخته و حالا در خانه ساده و فقیرانه خود در بمپور بلوچستان زندگی میکند. چند سال پیش، سیل آمد و خانه قدیمیاش را با خود برد و او این خانه کوچک و بیپیرایه را بر ویرانههای آن بنا کرد؛ شیرمحمد اسپندار در سال ۱۳۱۰ به دنیا آمده؛ مکتب نرفته و خواندن و نوشتن نیاموخته؛ گلهداری میکرده و برای گوسفندانش نی مینواخته؛ امروز گلهای نمانده تا شیرمحمد برایش بنوازد اما انگشتان او همچنان زیر و بم ساز را به خوبی میشناسد و اندک نفسی برایش باقی مانده تا فقر و تنهاییاش را در دو نی بدمد و به گوش من و تو برساند و در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.
نوجوان بوده که به کراچی رفته و نواختن دونلی را با نگاه کردن به انگشتان کسی که همزمان در دونی مینواخته، فراگرفته؛ به ایران برگشته و در زادگاهش، ساکن شده؛ همزمان با جشنهای ۲۵۰۰ ساله به شیراز رفته و به گفته خود تازه دانسته، ایران کجاست و حافظ کیست و هنر کدام است؟ به شهرهای مختلف ایران سفر کرده و ترانه بلوچی خوانده و دونلی زده. سفرهای پراکندهای هم به گوشه های مختلف دنیا داشته و موفق به دریافت دکترای موسیقی سنتی از کشور فرانسه شده؛ اما شیرمحمد اسپندار در شهر و دیار خود غریب است و فکر میکند، فرانسویان، اگرچه همزبان او نیستند اما موسیقی او را بهتر از بلوچها و فارسیزبانها درمییابند. اینجا استاد خطابش میکنند اما "مگر حقوق استاد شیرمحمد اسپندار ۱۸۰ هزار تومان در ماه است؟"
شیرمحمد ۹۰ ساله، زمین را میکارد و به بار نشستن کشتهاش را انتظار میکشد. کاشتن زمین برای شیر محمد، نشان زندگی است یعنی هنوز زنده است و توان کارکردن دارد. دخترانش شوهر کرده و پسرانش داماد شدهاند. او و همسرش در خانهای کوچک در شهر بمپور زندگی میکنند. خانهای که شیرمحمد و همسرش در آن بهسر میبرند از هرگونه وسیله خنککنندهای بیبهره است؛ آنهم درگرمای طاقتفرسای سیستان و بلوچستان؛ خانهای کوچک، ساده و بیپیرایه با "خانهخدا" ای بسیار مهماننواز.
آن گونه که شیرمحمد اسپندار می گوید تنها یک نفر در استان پهناور سیستان و بلوچستان، نواختن دونلی را از او آموخته و از حق نگذریم خوب هم مینواخته؛ آن یک نفر، موسی بلوچ بود که ۲۲ دی ماه ۱۳۹۰ براثر سانحه تصادف درگذشت. هنرمندی که در آلمان و سوئد و انگلیس و ایتالیا به اجرای برنامه پرداخته بود. همان دونلینوازی که هیچ منبع درآمدی نداشت و برای گذران زندگی و بهناچار، مسافرکشی میکرد.
اهالی بمپور، شیرمحمد را میشناسند و برایش حرمت قائلاند. گرچه هیچ مکانی در شهر بمپور وجود ندارد تا مسافران به آنجا روند و به آوای دلنشین دونلی شیرمحمد اسپندار گوش سپارند. اما اگر به بمپور رفتی میتوانی سراغ پارک خاتم و خیابان آزاد را بگیری. خانه تنها دونلیزن ایران، سمت راست خیابان است. چای بنوشی و خرما بخوری؛ خرمایی که از درخت میان حیاط شیرمحمد چیده شده و از او بخواهی تا به زبان بلوچی بخواند و دونلی بنوازد. اگر تا آن زمان برای شیرمحمد، توانی مانده باشد.
شیرمحمد اسپندار، صدای مردم بلوچ است؛ نوایش را بشنویم، پیش از آنکه خاموش شود و با او خاطرات روزهای رفتهاش را مرور کنیم تا آن زمان که میتواند دفتر روزهای رفته را ورق بزند.
لینک دانلود