[-] | اندازه متن | [+] |
جام سیاسی: "فرخ نگهدار" عضو سابق سازمان چریک های فدایی خلق، طی یادداشتی با عنوان " انتخابات در راه است چه باید کرد؟" به بررسی وضعیت کنونی ایران و راهکارهای پیش روی اپوزیسیون در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری پرداخت.
در ابتدای این یادداشت که در وب سایت "روز آنلاین" (roozonline) منتشر شده، آمده است: «انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری نزدیک می شود و گمانه زنی در باره نامزدهای احتمالی، و بحث شرکت یا عدم شرکت، نقل محافل سیاسی است.»
نویسنده در ادامه به سیاه نمایی کامل در مورد اوضاع اقتصادی و بین المللی کشورمان پرداخته و با ژستی دلسوزانه می نویسد: «تحریم ها مساله اصلی کشور است و ممکن ترین راه برای برداشتن آن، حضور وسیع مردم در انتخابات آتی و تشکیل یک دولت فراگیر ملی است. هرگاه چنین دولتی تشکیل شود آنگاه ایالات متحده مجبور خواهد شد زبان تهدید را کنار بگذارد و به مناسبات برابر حقوق با ما تن در دهد. این قدرت اتمی یا آمادگی نظامی ایران نیست که دست ایران را در مذاکره با امریکا و غرب پر می کند. این پر بودن صندوق های انتخابات است که دست امریکا را در اعمال تحریم های فلج کننده بر ایران فلج می کند.»
وی با بیان اینکه «اوضاع جاری می گوید بحث اول بحثِ "شرایطِ شرکت" در انتخابات نیست. بحث اول بحثِ "شرایطِ کشور" است» می افزاید: «امروز مهمترین مساله کشور جلوگیری از روندی است که از سوی محافل بین المللی و همپیمانان منطقه ای برای درمانده کردن اقتصاد کشور، برای بیکار کردن زحمتکشان درچیده شده است.»
نگارنده که سابقه رهبری سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) را پس از انشعاب در این سازمان در کارنامه کاری خود دارد، افزود: «همه باید بپذیریم که مسوولیت توانمند کردن کشور در چالش های پیش رو مسوولیتی ملی و همگانی است. هرگاه ایران بخواهد در چالش های پیش رو از موضعی توانمند با قدرت های جهانی چالش و از حقوق و منافع خود مدافعه کند باید دولتی بر سر کار بیاید که برآمده از یک انتخابات پر شور با شرکت ۵۰ میلیون ایرانی باشد؛ دولتی که هم اکثریت مردم واقعا حامی آن باشند و هم قدرت واقعی در عمل به آن محول گردد. آرزوی بزرگ من آن است که انتخاباتی پرشور، با شرکت بیش از ۵۰ میلیون نفر از مردم میهنم، را در بهار آتی شاهد باشم.»
در ادامه این گزارش آمده است: «تنها راه - تاکید می کنم: تنها راه - برای برون برد کشور از وضع جاری همانا برگزاری انتخاباتی است که ۵۰ میلیون ایرانی با شور و شوق پای صندوق ها حاضر شوند و با طیب خاطر نتایج آن را بپذیرند.»
این فعال اپوزیسیون در پایان دست به دامان سران اصلاحات شده و از آنان تقاضا می کند: «شایسته است شخصیت های فعال و مورد اعتماد، از جمله آقایان خاتمی، خوئینی ها و نوری، رهبران اصول گرای حاکم را به قبول مسوولیت مشترک برای برون برد کشور از وضع موجود فراخوانند. شایسته است آنان سران اصول گرا را دعوت کنند از درگیری های جناحی بپرهیزند و برای برگزاری انتخاباتی واقعی و پرشور، برای کمک به تشکیل دولتی فرادست، قدم پیش گذارند.»
نگارنده با وانمود کردن این مطلب که تحریم های غرب کمر ملت ایران را شکسته است، به همه توصیه می کند با شرکت همه جانبه در انتخابات، پاسخ این اقدامات خصمانه غربی ها را داده و " دست ایران را در مذاکره با آمریکا و غرب پر کنند."
البته آقای نگهدار تنها شخصیت اپوزیسیونی نیست که در روزهای اخیر دلسوز ملت و انقلاب ایران شده و برای برگزاری انتخاباتی پرشور و با حضور حداکثری تلاش می کند! نگاهی به مواضع جریانات ضدانقلاب در رسانه های زنجیره ایشان نشان از این حقیقت دارد که برخلاف انتخابات های گذشته، این بار "علم تحریم انتخابات" بر زمین مانده و همگی بر حضور اصلاح هرچه پررنگ تر جریان اصلاحات در انتخابات پیش رو تاکید دارند.
اکبر گنجی طی مقاله ای با عنوان "ضرورت کاندیداتوری خاتمی و نوری و خوئینیها " در وب سایت "رادیو فردا" (radiofarda) نسبت به حذف اصلاح طلبان از حوزه سیاسی ایران هشدار داده و می نویسد: «نسشتن به این امید که اتفاقی بیفتد، ۳۳ سال است که عده زیادی را گرفتار توهمات ایدئولوژیک کرده است. همه به یاد داریم که در اوایل دوران اصلاحات سردبیر یکی از روزنامهها میگفت، اگر روزنامه ما را ببندند، ۷۰۰ هزار نفر فقط در تهران تظاهرات برپا خواهند کرد. روزنامهشان را بستند و خودشان را زندانی کردند، اما پنج تن هم به اعتراض خیابانی برنخواستند... اصلاحطلبان اگر قصد ورود و اصلاح نظام را دارند، تنها راه ورود، نامزدی در انتخابات است.»
همانطور که تحلیل آقای گنجی نیز نشان می دهد، معجزه ای در تفکرات جریان برانداز رخ نداده و این جریان به دنبال برگزاری انتخاباتی پرشور برای کمک به عبور ملت و انقلاب ایران از موانع اقتصادی و بین الملی نیستند و واقعیت چیز دیگری است.
تحلیل گران سیاسی بر این باورند که با رویگردان شدن افکار عمومی از جریان اصلاحات، پس از دولت آقای خاتمی و انتخاب رئیس جمهور و وکلای مجلس اصول گرا از یک سو و شکست تحریم ها در فلج کردن اقتصاد ایران و به زانو درآوردن مردم و مسئولین از سوی دیگر، زنگ خطر جدی برای غرب و دنباله روهای داخلی شان به صدا درآمده است.
امروز اتاق های فکر اپوزیسیون بر این باورند که اگر در انتخابات پیش رو قافیه را به جریان های وفادار به انقلاب و ارزش های امام و رهبری واگذار کنند برای همیشه از تاثیر گذاری بر فضای سیاسی ایران محروم خواهند شد و از این روست که بار دیگر دست به دامان سران اصلاحات شده اند.
اما با توجه به عملکرد دولت آقای خاتمی، در این که جریان اصلاحات بتواند اقدام مثبتی در راستای عبور سرافرازانه ملت ایران از موانع پیش رو انجام دهد نیز تردیدهای جدی وجود دارد.
به عنوان مثال –و فقط یک مثال- به اظهارات آقای "صادق خرازی" سفیر ایران پاریس در دوران اصلاحات و از نزدیکان آقای خاتمی در بنیاد باران دقت کنید: «در سال 2003 دیوار بی اعتمادی بلندی میان ایران و آمریکا وجود داشت و هر لحظه ممکن بود آمریکا به ما حمله کند[!]، به همین خاطر به پیشنهاد من دولت هشتم نامه ای به آمریکا نوشت و همراهی اش با برخی سیاست های خاورمیانه ای آمریکا مثل سازش در فلسطین و لزوم تبدیل حزب الله لبنان به یک حزب سیاسی و شفاف سازی فعالیت های هسته ای ایران را اعلام کرد.»
وی افزوده است: «اما دیوار بی اعتمادی میان ایران و آمریکا به قدری بلند بود که آمریکایی ها حتی نامه را بررسی نکردند.»
البته آقای نگهدار در این نوشته سولات بسیاری را بی پاسخ گذاشت و نگفت که اگر اصلاح طلبان و اپوزیسیون و شخص وی دلسوز مملکت شده اند چرا درحالی که در سال 88 انتخاباتی بسیار پرشور و بی نظیر برپاشده بود و نوید موفقیت ها و حل مشکلات فراوان داده می شد و طلیعه عزت و اقتدار ایران در عرصه بین المللی مشاهده می شد، در اقدامی که نامی جز خیانت را نمی توان بر آن نهاد، با کوبیدن بر طبل ادعای دروغین تقلب، هوادارانشان را به خیابان ها کشاندند و آتش آشوب را برافروختند؟ و چه تضمینی وجود دارد که اگر نظام بار دیگر اجازه ورود آنها را به صحنه انتخابات بدهد و آنها نتوانند رای مردم را کسب کنند باز هم با تکیه بر قدرت های خارجی بازی را بر هم زنند و حوادث تاسفبار دوره پیش را تکرار نکنند؟
اینجاست که باید گفت ساده اندیشی است اگر ادعای دلسوزی اپوزیسیون را باور کنیم و باید راز تغییر تاکتیک از "تحریم انتخابات" تا "حضور پرشور" را در جای دیگر جستجو کنیم. و آن، دریافت این واقعیت است که جمهوری اسلامی ثابت کرده که قادر است بدون حضور جریانات بداخلاق و احیانا توطئه گر سیاسی، حتی اگر حد و اندازه این جریانات بسیار بزرگ و تاثیر گذار در نظام باشند، انتخاباتی پرشور و با نصاب عالی برگزار کند -که نمونه آخر آن برگزاری انتخابات مجلس بدون حضور اصلاح طلبان بود- لذا در صورتی که اصلاح طلبان این انتخابات را تحریم کنند، خود را تحریم کرده اند و سرنوشتشان، سرنوشت گروه هایی همچون منافقین و نهضت آزادی خواهد شد، که تحلیلگران عنوان "مرده سیاسی" را بهترین تعریف برای آن می دانند. و خلاصه جمع بندی اپوزیسیون آن است که تحریم این انتخابات از سوی اصلاح طلبان یعنی "مرگ سیاسی" و این هزینه ای بسیار سنگین برای غرب و پیاده نظام های آنان که عنوان اپوزیسیون را یدک می کشند خواهد بود.