بلوچ نیاز به خودآگاهی دارد تا بتواند تقاضاهایش را از دولت ملفوظ کند
فعالیت طیفهای مختلف اجتماعی در جامعه مجازی فیس بوک موجب شده تا افراد سلایق و اهداف خود را با هر نیتی در آن به پیش ببرند البته در این بین عده ای سوء استفاده های خود به انجام میرسانند که فعلا مجال به پرداختن آن نیست.
به عنوان نمونه میخواهم به سئوال جدید آقای رضا حسینبر که سابقه فعالیت و نوع دیدگاههای ضد و نقیض ایشان در فضای مجازی و حتی بیانیههایشان نشان از سیاست یک بام و دو هوای دارد را بیشتر بررسی کنیم.
ایشان سئوالی با عنوان «بلوچها بالاترین ضریب هوشی را در ایران دارند. حالا، چرا فقیرترین مردم ایران هستند» مطرح کردهاند و در ادامه به راحتی عوامل مختلفی مانند عقب ماندگیهای تاریخی، فاصله از مرکز، گستره جغرافیایی، وجود تفکرات خاص بومی و کهن در سطح منطقه، نبود خود باوری میان جوانان و نوجوانان، اشتغال به مشاغل کاذب برای جذب درآمدهای راحتتر و پر سود تر و … را کنار گذاشتهاند و اعلام میکنند که «باید جمهوری اسلامی و بقیه مردم ایران جواب دهند».
در این میان شاید ایشان و دوستان همفکرش این انتظار را نداشتند که فردی از دل جامعه بلوچستان بخواهد جوابهای منطقیای در پاسخ ارائه کند. این آقایان به ظاهر مدافع حقوق مردم بلوچ هستند که در جوامع بین المللی، مصاحبهها و نوشتارهای خود همواره اعلام میکنند مردم بلوچستان با جمهوری اسلامی مخالف هستند و اگر دم نمیزنند به این علت است که تحت فشار و ستم قرار میگیرند و آنقدر این ادعا را تکرار کردهاند که خودشان نیز ظاهرا آن را باور کردهاند!. بماند که اگر کسی به مانند زیر و از روی خیر خواهی درصدد جواب به آنها برآید هم انگ های مختلفی به آن می چسبانند.
اما این بار جوابهای متعددی به سئوال آقای حسینبر ارائه شده که نشان از فهم و درک عمیق جوانان سیستانی و بلوچستانی نسبت به منطقه خود دارد.
حسین میگوید: «جدا از نقش حکومتها، مردم، حاشیه بودن و مذهب در عدم توسعه یک منطقه که قابل چشم پوشی هم نیست و نقش بسزایی دارد، باید گفت لزوما مردمان با هوش بالا IQ پولدارترین نیستند. افرادی خود را از دامن فقر میتوانند نجات بدهند که EQ یا هوش هیجانی بالایی داشته باشند.»
وی همینطور در پاسخ این سئوال که در بلوچستان چگونه مذهب باعث عقب افتادگی بلوچستان شده است؟ ادامه میدهد: «مذهب به معنای تعصبات داخل آن، که مانع از تغییر میشود و با مدرن شدن و پول در آوردن مخالفت میکند. مخصوصا آن قسمت زاهدانه آن که دوری از مال دنیا را پیشه میکند و همه چیز را به آخرت وا میگذارد.»
در این میان آقای حسینبر با آوردن مثال از کشورهای دیگر و تکرار تفکرات خود می گویند: «از نظر ضریب احساسی، EQ، مردمانی که شدیدا کنترل میشوند و آزار میبیینند، دچار مشکل میشوند. میزان فشار بر بلوچها و کردها میتواند به طور عمده ای بر کارنامه آنها اثر بگذارد. برای مثال، امید کردستانی نفر سوم گوگل است و بیش از ۴ میلیارد دلار دارد. کمانگر کرد مدیر یوتیوب است. این افراد در محیط آزاد امریکا کارنامه درخشانی دارند. همین کردها در ایران به هیچ جایی نرسیدهاند.»
و حسین در جواب می گوید: «من مشکلم اینه که چرا فقط باید دولت و مردم ایران جواب بدهند و خود مردم بلوچ هیچ گونه پاسخگویی نباید داشته باشند به عدم توسعه یافتگی خود. اگرچه سهم دولتهای مرکزی از گذشته تا به حال کم نبوده».
البته چنین سوال های هدفمندی که در پایان پاسخ را نیز فرد سئوال کننده اینگونه ارائه کند، شیوه ای است که جناب حسینبر و همپالکیهای ایشان بسیار به آن علاقه دارند. بهترین روش برای انگ چسباندن و تحریک اذهان و احساسات عمومی و به تبع آن سوء استفادههایی که گاه و بیگاه خود را آشکار میسازند!.
آقای حسینبر در این مورد ادعا دارند «کسیکه اختیار زندگی و سرنوشت خود را ندارد، نمیتواند برای خود برنامه ریزی کند. در بلوچستان بیش از ۷۰،۰۰۰ دانشجو وجود دارد که ۶۸،۰۰۰ نفر آنها را از جاهای دیگر ایران وارد کردهاند. ما کسانی را میشناسیم که با معدل ۱۹٫۵ در دانشگاه راه نیافته اند. سیاست عمدی نظام عقب نگهداستن بلوچهاست.
اگر میانگین پشرفت را در خارج در نظر بگیریم، میانگین پیشرفت کردها و بلوچها تقریبا مساوی است؛ در حالیکه بلوچها خیلی دیرتر وارد زندگی شهری اروپا شدهاند.»
ارائه چنین آمارهایی می بایست با مدرک و مستدل باشد که با مراجعه به سوابق گذشته ایشان هیچگونه مدرکی ارائه نخواهند کرد.
از طرفی از گفته ایشان اینگونه بر می آید که مردم از خود هیچ اختیاری ندارند و ظاهرا چشم وگوش آقای حسینبر از حضور افراد بلوچ در مشاغل مختلف دولتی مانند استانداری، فرمانداران بلوچ، سرمایه داران بلوچ، تحصیل کردگان، فیلم سازان و … بسته است و این افراد به خودی خود و در حالی که هیچ اختیاری نداشته اند به این جایگاهها دست یافته اند!
در میان پاسخ های متعددی که به سئوال مطرح شده ارائه شده «نرگس براهویی» اظهار نظرهای متفاوتی بیان داشته است. وی می گوید:
«من فکر میکنم که این سوال هر چند سوال خوبی است اما برای شرایط حاضر ایران اصلا پاسخگو نیست، یعنی اصلا مناسب نیست چون پاسخ را ساده کرده و تقلیل میدهد. مثلا در پاسخ آقای حسین بر به این سوال؛ فقط میتوان به جمهوری اسلامی فحش داد و اتهام زد. جامعه ایران جامعه پیچیده و دینامیکی است و من که جامعه ایران قبل از انقلاب را زندگی نکردم اما در این جامعه که زندگی میکنم از تماشای این جامعه حیران میشوم و لذت میبرم.
برای کسانی که تحلیل میکند، به لحاظ تاریخی، اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعه ایران را، حکومت را برآیندی از جامعه است، چه این موضوع را خوب بدانیم چه بد اما واقعیت است. اگر این نباشد شما نمیتوانید از بلوچستان تا تهران مردم را در انتخابات سال ۱۳۸۸ ریاست جمهوری پای صندوق رای بیاورید، پس این حکومت، در بخشهایی از خود با مردم تعامل جدی دارد.
از طرف دیگر به ادعای بسیاری از تحلیل گران علوم سیاسی از جمله آقای دکتر شهابی؛ حکومت ایران، حکومتی توتالیتر نیست، به این معنا که از صدر تا ذیل دستورات به صورت یکنواخت منتشر و اجرا شود. در این حکومت برغم اینکه ولایت فقیه مطلقه داریم اما دستورات ولایت فقیه در سلسله مراتب و در بخشهای مختلف گاه فراموش و گاه تغییر میکند و این بی نظمی تولید میکند اما در بی نظمی که من علاقمندم از واژهای استفاده کنم که آقای دکتر هوشنگ شهابی استفاده میکند یعنی پلورالیسم سنتی، مردم در بخشهای مختلف، توانایی و اجازه بروز پیدا میکنند.
برای اطلاع از وضعیت بلوچستان حاضر نیز، به نظر میرسد فامیلها و دوستان به دلیل دور بودن اطلاع زیادی ندارند. باید خدمتتان عرض کنم که فرزندان بلوچها از دانشگاه منع نمیشوند. در استان سیستان و بلوچستان علاوه بر دانشگاههای آزاد که در ایرانشهر و زاهدان و چابهار وجود دارند که خود آن کلی به افزایش جمعیت تحصیلکرده در میان بلوچها کمک کرده است، دانشگاه دولتی سیستان و بلوچستان و دریانوردی چابهار هم جمعیت زیادی از دانشجویان بلوچ دارد اما اینکه این فارغ التحصیلان این دانشگاهها، درست و مناسب به کار گرفته نمیشوند، به سیاست و در واقع بی سیاستی دولت در ناتوانی از استفاده از نیروی انسانی تحصیلکرده آن به طور عام باز میگردد.
یکی از معضلات و مشکلات بلوچستان مشارکت است یعنی علاوه بر اشکال دولت در برنامه ریزی برای مشارکت بلوچ و غیر بلوچ در امور مختلف، مردم بلوچ برای توسعه خود چندان میلی ندارند.
بلوچ در ایران هنوز جامعهای سنتی دارد و قوانین و عرف فعال در زندگی روزمره آن برغم جامعه رو به افزایش تحصیلکرده ها از دختر و پسر گرفتار سنت است، این سنت در پارهای از موارد هنوز فونکیسونل وکارا است چون نهادهای مدرن هنوز نتوانستهاند آلترناتیو مناسبی ارایه دهند (مثل خون بندی) و در پارهای از موارد متعصب و خشک است و مانع پیشرفت و تغییر مناسب جامعه بلوچ شده است.
آقای حسین بر من بر خلاف شما معتقدم جمهوری اسلامی حکومتی باهوش است، تردید دارید؟ نگاهی به تغییرات این حکومت بیندازید، ببینید چگونه حکومتی با اینهمه مشکلات، ۳۰ سال تحریم و اپوزیسیونی که دائم خودش تولید میکند از درون خودش میتوانست دوام بیاورد؟
این حکومتی مردمی است، یعنی دائم، نیروهایی از مردم وارد آن میشوند و ساختار آن را بازتر میکنند. امیدوارم من را متهم به طرفداری از حکومت نکنید. من تحلیلگر هستم و مسایل را فارغ از حب و بغض باید ببینیم».
«اولا باید در نظر گرفت که هوش به تنهایی عامل پیشرفت جامعه نیست، بلکه یکی از عوامل پیشرفت فرد است. دوم اینکه حاشیه تعریف دارد، این حاشیه ای که شما از آن صحبت کردید، منظور جغرافیایی است و حتما سیاسی و اجتماعی نیست؛ و سوم اینکه با اینکه سهم دولت در کشورهایی مانند ایران که متصدی توسعه است، در کوتاهی در اقدامات توسعهای محفوظ است اما نقش مردم یک جامعه هم بسیار مهم است. چند درصد مردم بلوچ علاقهای به تغییر شرایط خود دارند؟ بلوچ درباره حفظ ادبیات خود چه کرده است؟ با اینکه شاید دولت کمکی نکند یا گاهی هم ممانعت کند اما تلاش و مشارکت مردم همواره این محدودیتها را شکسته است. شما میتوانید نگاه کنید به تلاشهای کردها درباره موسیقی، ادبیات و … در همین جامعه ایران با همین شرایط. … بلوچ نیاز به خودآگاهی دارد تا بتواند حتی تقاضاهایش را از دولت ملفوظ کند».
زهره براهویی ادامه میدهد: «وقتی میگویم، مشارکت منظورم این است که در بلوچستان هنوز مشکلات آموزشی داریم و هنوز مدارس آنجا از کیفیت مطلوبی برخوردار نیست. در عین حال شما در بلوچستان جامعهای متمول دارید که ثروت افسانهای در مواردی دارند.
بلوچ جامعهای تاجر است و پولدار اما تقریبا جز در مواردی این بلوچ پولدار هرگز کمکی به ساخت مدارس در منطقهاش نکرده است اما همین بلوچ میلیونها پول در اختیار ملایان خودش برای ساخت مسجد میگذارد.
در بلوچستان به همین دلیل طبقه متوسط آن باریک و در واقع دو طبقه پولدار و فقیر داریم.
بلوچها برای مراسم عروسی و عزاداری مجلل با هم همیاری میکنند اما این همیاری هنوز در ساخت مدرسه تبدیل به فرهنگ نشده است! این اشکال جامعه بلوچی است. جامعه بلوچ هنوز برای اینکه به چاپ کتابی درباره بلوچستان کمک نتوانسته بکند که نمونه آن را در میان همه مردم ایران میبینید.
حالا آقای حسین بر، بلوچ هوش داشته باشد، این هوش وقتی به کار نیاید و بلوچ بلد نباشد از آن استفاده کند، چه افتخاری دارد؟
من برای کار تحقیق به کمیته امداد رفتم و شما نمیدانید چه سرداران سالم و سرحالی را دیدم که آمده بودند که حقوق ماهیانهشان را از کمیته امداد دریافت کنند. تمام تقاضای آقای مولوی عبدالحمید از دولت، مسجدی برای بلوچ مقیم تهران است که من که بخشی از آنها را میشناسم هیچ علاقه ای ندارند، اصلا مسجد برو نیستند. ایشان سخنگوی جامعه بلوچ خود را میداند.
نتیجه آنکه برای ترسیم داستان توسعه نیافتگی بلوچستان، باید همه جوانب و ابعاد آن را در نظر بگیریم. سهم دولت محفوظ و سهم خود مردم آن هم محفوظ است با اینهمه، توسعه خطی نیست.
درست است که برای سنجش آن معیارهایی وجود دارد اما من به جامعه امروز ایران که بلوچ هم بخشی از آن است، بسیار امیدوارم برغم آنکه گرفتار شرایط تلخی هستیم.
ایران امروز، حکومت را وادار از تصحیح رفتار و سیاست میکند. جامعه بلوچ در این میان کندتر است اما جمعیت جوان آن خیلی زود به حرکت آن جامعه هم شتاب خواهد بخشید. این حرف شاعرانه نیست برایش دلایلی دارم که اینجا مجالش نیست که همه را بگویم».
آقای حسینبر در جواب این خانم پاسخ ذیل را ارائه میکنند، اما جای تامل است که ظاهرا یادشان رفته؛ مقامات سازمان ملل در بخشهای مختلف بارها با آمارهای اشتباه و نادرستی که توسط اپوزیسیون بلوچ خارج با دشمنی و غرض ورزی از وضعیت بلوچستان به آنها داده میشود، اظهار نظرهایی را اعلام کردهاند که البته پس از صحت سنجی نظر خود را تغییر داده اند.
وی با طرح سئوالاتی مانند اینکه چند کارخانه در بلوچستان باز شده است؟ چند استاندار بلوچ داشته ایم؟ چند دانشجوی بلوچ با بورس به خارج از کشور فرستاده شده است؟ چند دانشجوی بلوچ داریم؟ چند رییس دانشگاه بلوچ داریم؟ و … سعی در ایجاد حس مطالبه جویی دارد که در جواب نرگس نارویی می گوید:
«آقای حسین بر در اینکه دولت در بخش هایی در انجام وظایف خود کوتاهی کرده است، شکی نیست. من فکر نمیکنم سوالاتی که شما مطرح کردید، ملاک و معیار مناسبی برای پیشرفت بلوچستان بدهد. چند وزیر بلوچ، یا چند سفیر بلوچ.
مسئله اول باز کردن باب تعامل میان مردم بلوچ و دولت است.
در همان استان، سیستان هم است، شیعه، آنها چند وزیر و سفیر و مدیر کل و تیمسار داشتهاند.
این موضوع در باره خیلی دیگر از مناطق ایران صدق میکند. مثلا کردها هم سفیر و مدیرکل نداشتهاند. درباره بلوچستان و استانداری، شما این را حتما بدانید از زمان شاه، در برنامه توسعه پنجساله که ناتمام ماند، به دلیل ترکیب خاص جمعیتی سیستان و بلوچستان قرار بر این گذاشته شده است که استاندار غیر بومی باشد.
آقای دکتر زند مقدم استاد من که در جریان این سیاست بوده، میگویند این موضوع با توافق با سیستانیها و بلوچها حاصل شده است. من نمیدانم سازمان ملل آخرین تحقیقاتش در این منطقه کی بوده اما این را می دانم که آنها اطلاعات کافی ندارند و اقداماتشان در آنجا در سالهایی که اجازه داشتند به منطقه بروند یا برای افغانها بوده یا در حد مددکاری اجتماعی».
براهویی ادامه میدهد: «اینجا هیچ فضای ضد بلوچ وجود ندارد (غیر از رقابتهای محلی معمول بین مردم منطقه).
وقتی صحبت از نگاه علمی و واقع بینانه میشود، منظور این نیست که اوضاع الان یا در سابق خوب یا بد بوده است. بلکه منظورم این است که همواره باید از جایی شروع کرد، چه طبیعت دولت را قبول داشته باشیم چه نه، این وضعیت را اول از هر چیز باید تعریف کرد. هم از حیث مردم، و هم دولت. من معتقدم، جامعه بلوچ در کنار همه حقوقی که طلبکار است، خودش نیز نیاز به خود انتقادی دارد و البته این اتفاقی است که دارد میافتد.
به دلیل اینکه از این جامعه هم دور هستید واقعیت آنچه دارد در جامعه ایران و نیز بلوچستان دارد اتفاق میافتد، متاسفانه شما نمیتوانید این تحول را ببینید و بنابراین حرفهای شما تا در حد مخالفتهای کلی باقی میماند. آقای حسین بر عزیز جامعه بلوچ و بلوچستان و ایران از زمانی که شما از ایران رفتید خیلی فرق کرده است. اگر روزی انشالله بتوانید برگردید، آن را نخواهید شناخت. برای اینکه سوتفاهمی پیش نیاید، باید بگویم شما فعال سیاسی هستید و من نیستم».
در این خصوص رضا حسینبر میگوید: «من با شما موافقم که من یک فعال سیاسی هستم و مسایل را از این دیدگاه میبینم. … همانطور که نوشتهاید، بلوچستان در ۳۳ سال گذشته خیلی فرق کرده است ولی اکثر این فرقها به ضرر مردم بوده است».
اما ظاهرا ایشان تمایلی به ادامه بحث نداشته و سخن خود را اینگونه تکرار میکند که: «در پایان باید بگویم که اگر این محیط ضد بلوچ نیست، چرا بلوچها آزادانه کار و فعالیت نمیکنند؟» که اینگونه پاسخگویی ها منجر به تکرار حلقه مباحث اینچنینی خواهد شد و برای خواننده اینگونه القا میشود؛ فردی که سئوال را از ابتدا مطرح نموده تنها به دنبال به کرسی نشاندن حرف خود میباشد و با هیچ منطق و پاسخی کنار نخواهد آمد. البته این موضوع نیز تناقضات رفتاری و گفتاری بسیاری را در مورد عملکرد آقای رضا حسینبر و به طور کل شخصیتهایی که در خارج از ایران خود را مدافع حقوق مردم میدانند، ایجاد میکند و پرداختن به این موضوع جایگاه و فرصت بهتری را طلب میکند.
در پایان به اظهار نظر محمود براهویی نژاد، روزنامه نگار فعال در سیستان و بلوچستان که در خلال این مباحث نظر ارسال نموده است؛ اشاره می گردد:«در کل بحث خوبی است. باید اینگونه گفتگوها را از جایی آغاز کرد. به نظر من ضروریتر از وظیفه حکومتها در قبال بلوچها و ستمها و تبعیضهایی که وجود داشته و دارد، آن است که خود جامعه بلوچ چه باید میکرد و چه باید بکند.
خانم براهویی درست میگویند شاید تا دیروز تعداد تحصیلکردگان ما معدود و انگشتشمار بودند اما امروز تعداد عظیم دانشجویان بلوچ در دانشگاهها واقعا جالب توجه است اما خواستههای جامعه ما که آن هم فقط شعاری مطرح میشود از حد چند درخواست ناچیز از ابتدای انقلاب تاکنون فراتر نرفته است. قطعا نسل جوان بلوچ این شرایط را دگرگون خواهد کرد.
مسئله هوش اگر چه مهم است اما در دنیای امروز تلاش مهمتر از هوش است. اتفاقا مردم ژاپن بر خلاف تصور ما بهره هوشی پائینی دارند اما چون انسانهای پرتلاشی هستند و بسیار سختکوش به موفقیتهای خیره کنندهای در بسیاری از زمینهها رسیدهاند. دغدغه و نگرانیهای رضا حسینبر عزیز نیز قابل درک است اما باید این دغدغهها در بستری منطقی و به دور از تعصب واکاوی و بررسی شوند؛ و مهمتر از آن برای فردا چارهای بیندیشیم».
ایمیل دریافتی – صمد نوهانی
http://www.taftaniran.com/lastnews/5308.html
خاش، بلوچستان، ایران