مصاحبه شبک العربیه با محمدحسن حسین بر: وقتی دم خروس آمریکایی از زیر قبای العربیه بیرون میزند!
اخیرا شبکه عربی العربیه مصاحبه ای را با محمد حسن حسین بر انجام داده است. حال اگر ما آشنایی نسبی با شبکه العربیه و میزان اعتبار آن نزد رسانههای جهان داشته باشیم، قطعا از این متعجب نخواهیم شد که چرا این شبکه به منظور اطلاع رسانی از مسایل اجتماعی کنونی استان سیستان و بلوچستان به سراغ کسی رفته است که پیش از 34 سال قبل از ایران خارج شده و در واشنگتن آمریکا زندگی میکند؟!
گذشته از اشتباهات متعددی که در پیش بینیها و پیش داوریهای العربیه رخ میدهد و این شبکه ناچار وادار به عذرخواهی از مخاطبان خود میکند، اعتراض به عملکرد ناشیانه این شبکه در پخش شایعات تائید نشده، رسانهای نمودن زندگی خصوص اشخاص و حتی انتشار نامههای خصوصی و سرقت ایمیلها به طور هدفمند و گستاخانه، به حکایت روزانه العربیه تبدیل شده است.
العربیه به مفتضحترین کانال خبری دنیا در افکار عمومی جهان لقب گرفته است. کافی است یک صحنه ساختگی ایجاد کنید، از آن فیلمبرداری کرده و برای العربیه بفرستید تا این شبکه آن را به عنوان یک خبر موثق منتشر کند!
هرچند بتوان تمام ملاحظات رسانه ای و به اصطلاح جریان آزاد اطلاعات را درنظر گرفت، مصاحبه اخیر کانال العربیه، قریب به یقین؛ به اعتبار و وجهه رسانه ای این شبکه لااقل نزد مردم بلوچ لطمه جدی خواهد زد.
همانطور که در توضیحات سایت العربیه آمده است، آقای دکتر محمد حسن حسین بر، فعال بلوچ، وکیل و پژوهشگر معرفی شده است اما بهتر بود مجری العربیه به معرفی کامل آقای محمد حسن میپرداخت تا مخاطبان شناخت بیشتری از این به اصطلاح فعال بلوچ داشته باشند!
در سایت العربیه در یک جملۀ نامفهوم به سخنرانی آقای حسن حسینبر در سنای آمریکا اشاره شده اما گفته نشده که وی در آن سخنرانی چه گفته است؛ لذا بهتر بود به فعالیتهای متعدد آقای حسینبر اشاره میشد که:
- وی در کنار چند تن از بلوچهای جداییطلب پاکستان و سناتورهای آمریکایی، پروژهی استقلال و اتحاد موهوم آمریکایی را به نام کشور بلوچستان دنبال میکند!
- مذاکرات و رایزنی برای ایجاد پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه گوادر را انجام میدهد!
- استثمار کامل نواحی بندری بلوچستان از جمله گوادر بلوچستان پاکستان و چابهار ایران را در صورت استقلال بلوچستان در ازای حمایت از طرحهای وی، به جمهوری خواهان آمریکایی پیشنهاد داده است!
- به طور خودجوش! سخنگوی اپوزیسیون بلوچستان پاکستان، که اهدافی کاملا متفاوت با بلوچهای ایران دارند؛ را در مجامع و نهادهای آمریکایی برعهده گرفته است که البته این مسئولیت جدید که خود وی به تنهایی به جمع مسئولیتهای خویش اضافه کرده صدای اعتراض بلوچهای پاکستان را بلند کرده است. این اعتراض و ناخرسندی هر از چندگاه در سایتهایشان به گوش میرسد. هرچند آقای دکتر حسینبر شکسته نفسی فرموده و حاضر به تودیع اینگونه مسئولیتها به صاحبان اصلیاش نمیشود و بر عزم جدی خود در تقبل هرگونه پست جدیدی دندان میفشارد!
گذشته از مسایلی که آقای محمدحسن روزانه پیگیر آنها هست، تحلیل جناب دکتر از مسایل اجتماعی و داخلی بلوچستان قدری پیچیده به نظر میرسد.
اگرچه تمام جامعه شناسان و کارشناسان گفته باشند که مجازاتهای قضایی از جمله اعدام، نتیجۀ بحرانهای اجتماعی، بزهکاری، افزایش جرایم، روی آوری به تجارتهای غیرقانونی همچون مواد مخدر که در بلوچستان دلیل عمده است، آقای حسینبر مصرانه معتقد است که «دندان درد ملا به نماز نخواندن او ارتباط دارد» و مجازات اعدام نشانۀ رشد آگاهی جامعۀ بلوچ است!
آقای محمدحسن حسینبر همچنین ادعا میکند: بلوچستان در سال 1928 توسط حکومت ایران اشغال شده است!
این در حالی است که به گواه تاریخ و مستندات غیر قابل انکار متعدد تاریخی، بلوچستان همواره بخشی از ایران بوده و نه تنها در این تاریخ اشغالی اتفاق نیافتاده بلکه در همان سال بخشی از خاک بلوچستان ایران با دسایس انگلیسیها و نالایقی حکومت پهلوی به هندوستان بریتانیایی واگذار شد تا امنیت نیروهای انگلیسی در برابر حملات آلمانها، از طریق استقرار نیروهای انگلیسی و تجهیزاتشان در این منطقه فراهم شود. جای تامل است که ایشان به چه دلیل اینگونه به دنبال تحریف تاریخ هستند! بی اطلاعی یا ...؟
بر طبق گزارش العربیه، آقای حسینبر مدعی شده «اگر کل جمعیت آنها را در نظر بگیریم بین 5 تا 7 میلیون بلوچ در ایران داریم»، بعلاوه وی بخشی از استانهای کرمان و هرمزگان را متعلق به حوزه جغرافیای بلوچستان میداند.
این در حالی است که جمعیت سیستان و بلوچستان در سال 1390 شمسی 2 میلیون و 534 هزار نفر است که همچنین بخش زیادی از ساکنان آن غیربلوچ هستند؛ همچنانکه شهرستان زابل به تنهایی 500 هزارنفر جمعیت دارد که اکثریت آن غیربلوچ هستند، حدود نصف جمعیت مرکز استان را نیز بقول محمدحسن حسینبر مهاجران تشکیل میدهند. با این اوصاف حتی اگر با ریاضیات ساده و ابتدایی جمعیت سه استان (سیستان و بلوچستان؛ 2,500,000 نفر، کرمان؛ 2,900,000 نفر، هرمزگان؛ 1,500,000 نفر) را با هم جمع ببندیم، جمعیت هرسه استان درکنارهم به 7 میلیون نفر نمیرسد (در مرز 7 میلیون)، اما آیا تمامی سه استان بلوچ هستند؟
اگر اندکی هم واقعگرا باشیم، بدیهی است که نه. شاید تعداد بلوچهای کرمان و هرمزگان به کمتر از 5 درصد بافت جمعیتی این استانها برسد.
نکته دیگری که توجه بنده را به مصاحبه آقای حسینبر با شبکه العربیه جلب نمود، نحوه محاسبۀ رشد جمعیت بلوچهای ایران است که با عرض تاسف باید گفت بیشتر به گپ و گفتهای چاله میدانی شباهت دارند تا تحقیقات کارشناسی یک محقق که حتی تز دکترای خود را در خصوص تاریخ بلوچ و بلوچستان نوشته است!
وی میگوید: «آماری که انگلیسیها در سال 1874 ارائه کرده بودند جمعیت ایران را حدود 3 میلیون برآورد کرده بودند و جمعیت بلوچها را حدود 250 تا 300 هزار ... در حال حاضر که جمعیت ایران به 80 میلیون رسیده است یعنی بیش از 20 برابر شده است اگر همین نسبت را بر آمار سابق اضافه کنیم جمعیت مردم بلوچ حداقل 5 الی 7 میلیون است».
هرچند با نگاه اول میتوان اشتباهات محض آقای دکتر را متوجه شد، اما جالب است که نه تنها آمارهای ارائه شده در هیچ منبع تاریخی و کتاب و نشریهای پیدا نمیشود بلکه تفاوت مستندات تاریخی با ادعاهای محمدحسن حسینبر به هیچ وجه قابل قیاس نیست.
برخلاف گفتهی جناب وکیل آمریکایی! اسناد تاریخی دورهی قاجار نشان میدهد که:
اولا- انگلیسیها هیچگونه دخالتی در جمعیت و مسایل آماری و اجتماعی ایران نداشتهاند بلکه منافع سیاسی خود را پیگیری میکرده اند و این دولت قاجار بوده است که به جهت جمع آوری مالیات سالیانه، از تحولات جمعیتی کشور آگاه بوده و فهرستهایی از اقشار مناطق مختلف را در اختیار داشته است.
دوما- همان منابع تاریخی که تمامی مورخان، جامعه شناسان، نویسندگان و راویان تاریخی به آن استناد میکنند؛ بیان میکند که سالنامهی دولت ایران جمعیت کل کشور در سال 1874 میلادی (1253 شمسی) که دورهی زعامت ناصرالدین شاه بوده است را 12 میلیون نفر ذکر کرده که تنها 4,600,000 نفر آن متشکل از عشایر کشور بوده و با ادعای «سه میلیون نفر» من درآوردی جناب محقق بلوچ هیچگونه تناسب حداقلی ندارد.
اما اگر چنانچه ادعای عجیب و خجالت آور دکتر حسینبر را مورد بررسی قرار دهیم، یعنی در صورتیکه ایران در سال 1874 دارای جمعیت سه میلیون میبوده، حداکثر با نرخ رشد جمعیت 2.5 درصد سالیانه، هم اکنون میباید جمعیت ایران نهایتا 13 میلیون نفر میبود نه 80 میلیون و سیستان و بلوچستان اگر چنانچه در سال 1874 میلادی 300 هزار جمعیت داشت، با حداکثر نرخ رشد جمعیت 3% سالیانه، میبایست هم اکنون دارای جمعیتی در حدود 1 میلیون و 500 هزار نفر میبود نه 2,500,000 نفر. (جدای از آنکه نرخ رشدهای سالیانه بالاترین مقداری است که در نظر گرفته شده و ممکن است نرخ رشد در سالهای متفاوت بسیار پایینتر از این مقدار باشد، به طور مثال در سال 90 نرخ رشد جمعیت کشور 2.1 درصد است که ما 2.5 درصد را درنظر گرفتهایم).
این اطلاعات را میتوانید در هر کتاب تاریخی و آماری و همینطور سایتهای اینترنتی معتبر پیدا کنید، با این محاسبات ساده و ابتدایی اعداد و ارقام آقای محمدحسن حسینبر در مقایسه با آمار واقعی و تاریخی، عدم صحت و کذب بودن خود را به شکل آشکار نشان خواهد داد و عاقبت، بقول عوام «علاوه بر دم خروس که خود خروس هم از زیر قبای ملا بیرون خواهد زد.»
آمار های مربوط به جمعیت استانها، نرخ رشد جمعیت استانها و کشور در سایت مرکز آمار ایران موجود است.
ابراهیم حسین بر - 6 دسامبر 2012