مرحومه بی نظیر بوتو رهبر فقید حزب مردم (پیپل پاتی) پاکستانی به خوابم آمد و گفت: بعداز مرگم متوجه شدم حزبی به همین نام در کشوری اروپایی بنیان نهاده شده است.
با کمی پرس و جو متوجه شدم سردمدار این حزب واجه سکولار سوئدی است، تصورم این بود که این حزب مختص به دهات‌های مکران منجمله ساربوگ، چانف و گهجن و زین الدینی است اما دیدم نه این‌ها حزب در کشورهای حوزه اسکاندیناوی فعالیت می‌کند.
به پسرم بیلاوال گفتم هرچه سریع‌تر به این واجه بگوید اسم حزبش را عوض کند و گرنه به رحمان ملک و حناربانی ماموریت می‌دهم به بان کی مون دبیرکل سازمان ملل شکایت کنند.
این پسر سر به هوای من همیشه با حنا ربانی وزیر امورخارجه دنبال خوشگذرانی هستند و لذا به شما ماموریت می‌دهم که به کدخدا شیرمحمد که سالیان زیادی است از آب و خاک ما به صورت غیر قانونی استفاده می‌کند بگو به زبان خوش به واجه سکولار بگوید تا دست از موازی کاری سیاسی بردارد.
در همین راستا ما با کدخدا شیر محمد تماس گرفتیم و گفتیم مرحوم بی نظیر بوتو به ما همچنین پیغامی داده و شما هم می‌خواهی از زیتون و پان پراگ‌های ملیر محروم نشوی این کار را انجام بده که کدخدا گفت: این رحمان ملک تمام موبایل‌های کراچی را به خاطر ماه محرم قطع کرده و امکان تماس با واجه سکولار برای من نیست بالاخره قبل از اینکه کدخدا پیامش را برای واجه بفرستد مثل اینکه ایشان برای شرکت در کنفرانس هم اندیشی به شهر پراگ در کشور چک رفته بود.
اما فالگوش به ما گفت واجه سکولار در شهر پراگ که کنفرانس هم اندیشی بوده توسط هم اندیشانش چراغش خاموش شده و او را به شدت مورد مذمت و انتقاد قرار داده‌اند و کار به جایی رسیده که نزدیک بوده با زد و خوردشان که در نزدیکی رودخانه‌ی ولتاوا اتفاق افتاده همدیگر را در این رودخانه غرق بکنند که با میانجیگری رضا حسین بر، بانوک سلیمانی، جمشید امیری و رحیم بندویی قائله ختم به خیر شده.
هم اندیشان وی در کنفرانس هم اندیشی افکار تجزیه طلبانه وی را از اساس بی اساس دانسته‌اند و به تجمعشان چند نفره شان مقابل پارلمان سوئد برای آزادی گهجن و زین الدینی و نیز تشکیل حزب‌های چند نفره شان انتقاد کردند و به وی گفتند: این نوادگان شاهزاده بورژیوی یکم دارند به این تفکرهای شما می‌خندند ومی گویند قبلا ما هم همین تفکر تجزیه طلبی را داشتیم و چک را از اسلواکی جدا کردیم که الان پشیمان هستیم شما هم اصلا به فکر تجزیه طلبی نباشید و دنبال کار و زندگی تان بروید.
حق‌گو بلوچ
