ورود به بحث نخبگان و پرداختن به جایگاه و اهمیت آن در منطقه بلوچستان از آن جهت دارای اهمیت است که این قشر در کنار مردم، دولت، بزرگان و متنفذین منطقه ای از پتانسیل بالایی برای رقم زدن معادلات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی برخوردار هستند. هرچند تا کنون نخبگان بلوچ نتوانسته اند رویکردی هدفمند و منسجم را پایه ریزی و به جامعه تزریق نمایند اما جهت گیری شان از وجود استعدادی ویژه حکایت دارد که از چشم بالا دستیها پوشیده نبوده است.
بلوچستان ایران با دارا بودن بافتی سنتی که کمتر تفکرات متفاوت را جذب میکند و همواره نسبت به آنها رویکردی تدافعی داشته در گذشته تجربههایی را برای نخبگان به همراه داشته است. البته زمانی که صحبت از چنین قشری به میان میآید تایید بر روشنفکری آنان نیست و بر خلاف جریان روشنفکری که محدودیتهای خاص خود را دارد.
جریان نخبگی توانسته طیف گسترده ای را با تفکرات و تمایلات گوناگون در خود جای دهد. جهت قرار گرفتن در طیف روشنفکری طی طریق فکری و اجتماعی لازم است تا رسیدن به سطحی که در فرا دست جامعه قرار گرفته و به الگویی برای هدایت جامعه بدل گردد اما برای قرار گرفتن در گروه نخبگان، آن هم در منطقهی بکر بلوچستان که طبقه متوسط در آن محدود و جوان است با داشتن چند ویژگی ساده از جمله مدارک دانشگاهی و تحصیلی یا مدارج مذهبی و قبیلهای میتوان در جرگه نخبگان بلوچ قرار گرفت.
مردم بلوچ که در روزمرگی خود برای لقمه نانی دست به گریبان دغدغه های معیشتی خود هستند، گوشه چشم دولت برایشان نان، دوا و درمان است. هرچند از روی توقع، بغض کرده و رنجیدهاند؛ و این را نخبگان قومی و مذهبی از زمانی که دریافتهاند منجی برای ملت و میانجی برای دولت شدهاند.
راهی که این دست از نخبگان پیش گرفتند هرچند میتوانست تعدیل کننده تعاملات اجتماعی این منطقه باشد اما چشم انداز های دلنواز و اغوا کننده جانبی آن مانع از نیل به مقصود و تامین خواسته های جامعه بلوچ شده است. این را در لغزش نخبگان سنتی بلوچ شاهد بودیم و نتیجه آن تثبیت روند اصطکاکی قبلی برای بلوچستان بوده است.
با ظهور نسل جدیدی از نخبگان که ویژگیهایی متفاوت و خواستههایی متنوع داشتند؛ شاهد بروز تغییراتی در نگرشها بودیم. یکی از اهرمهای این دگردیسی در دست همین قشر از نخبگان جدید بود که تخصص و عملگرایی را کلیدیترین فاکتور خود معرفی کردند. هرچند در ابتدا مردم نسبت به این قشر نوپا بی میل اما کنجکاو بودند اما دیری نپایید که انگیزه، تحرک، تخصص و عملگرایی شان با مقبولیتهایی عمومی همراه شد و اعتماد مردم را جلب کرد.
گرایش جامعه به سمت پتانسیلهای جوانی و تخصصها به جای تجربه های سنتی و معمول، خبر از تغییر نگرش جامعه بلوچ و گشوده شدن باب جدیدی داشت، این چنین بود که نخبگان عرفی و سنتی جای خود را به «نخبگان مردمی» که هیچ جایگاه قومی یا مالی نداشتند دادند.
یکی از ویژگیهایی که نخبگان مردمی را ممتاز میسازد، بکارگیری تخصص و پتانسیلها در جهت اقبال عمومی و مطالبه حقوق مردمی است هرچند بهرهای مادی برایشان نداشته باشد.
در کنار این جریان شاهد هستیم که دست اندازهایی ناهموار وجود دارد! عده ای از نخبگان با اینکه در زبان خود را مردمی میخوانند، اما در ذهن سودای ثروت، قدرت یا شهرت را میپرورانند و برای این مقصود در فرایند «سوگلی» شدن گام بر میدارند. همیشه جریانهایی مفتخر به داشتن سوگلیهایی از جنس نخبگان هستند و با کنترل و اعمال نفوذ بر آنها قدرت مانور خود در جامعه را گسترش داده و در سایه آنها میآسایند.
هرچند دست آویز شدن به چنین شیوه ای برای میل به منافع شخصی باب شده است! جای تاسف دارد که برخی به نام نخبه اما کاملا متضاد با آن حرکت میکنند و فرصتی را که برای بلوغ و ترقی در «نخبه حقیقی» بودن دارند به کمترین ها و به ارزانی حراج میکنند. در نهایت باید خوشبین باشیم که در دورانی به زندگانی میکنیم که عموم مردم از برداشت نزدیک به صحیح نسبت به نخبگان رسیدهاند و در صحنه های اجتماعی و سیاسی تعیین کننده، نشان دادهاند که حامیان حقیقی خود را میشناسند.
نوهان بلوچستان