سرزمینم بلوچستان

اخبار بلوچستان,فرهنگ بلوچستان,تاریخ بلوچستان و جهان

سرزمینم بلوچستان

اخبار بلوچستان,فرهنگ بلوچستان,تاریخ بلوچستان و جهان

نامه ای سرگشاده به استاندار ؛ مسئله ی بنیادی جنوب شرق کشور و راه

به نام آفریدگار هستی

محضر برادر ارجمند حاتم نارویی

استاندار محترم سیستان و بلوچستان

سلام علیکم؛

با تبریک فراهم شدن فرصت خدمت به مردمان نازنین و خوش قلب استانِ سیستان و بلوچستان برای حضرتعالی و نیز آرزوی برداشتن قدم هایی بنیادی و ساختاری در جهت رشد و ترقی هر چه بیشتر استان سیستان و بلوچستان، بعنوان یک شهروند سیستان و بلوچستانی و نیز پژوهشگری اجتماعی که مفتخر به عضویت در بنیاد ملی نخبگان کشور است، با هدف حرکت در مسیر روشنگریو بیان علمی واقعیت ها که رهبری معظم نظام، بعنوان مهم ترین و مفیدترین شکل مشارکت نخبگان در امور مملکت، ترسیم نموده است، عرایضی را در قالبی تحلیلی-علمیبه عرض می رسانم تا شاید گامی بسیار کوچک در جهت طراحی یک استراتژی توسعه ای راهبردی و مترقی برای جنوب شرق کشور، باشد. مهم ترین محور این نوشتار، تحلیلِ علمی عمیق ترین و بنیادی ترین مسئله یجنوب شرق کشور و نیز ارائه راهکاری برای گام گذاشتن در مسیر طولانی مهار و حل آن، است.

در زندگی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایرانیان مرکزنشین، سیستان و بلوچستان، جامعه ای حاشیه ای در جنوب شرق ایران شکوهمند است، که در شرایط عادی کمتر توجهی به آن داشته و ممکن است اگر به نقشه نگاه نکنند، به کلی آنرا از یاد ببرند. اما در تاریخ معاصر کشور، هر از چندگاهی رخدادهایی خشونت آمیز در آن اتفاق می افتند که منجر به خروجش از پستو و قرار گرفتنش در جلوی روی ما ایرانیان، البته متاسفانه در چهره ای منفی و اشباع شده از خشونت، می شود.در رخدادهای خشونت آمیز اخیر، هزینه های اجتماعی و عاطفی گسترده ای بر جامعه ی ایران و نیز سیستان و بلوچستان بعنوان بخشی از آن، تحمیل شد و خون های زیادی ریخته شدند و خانواده های متعددی از هم پاشیدند و بچه هایی که متعلق به این خانواده ها بودند، فرصتِ داشتن یک خانواده کامل را برای همیشه از دست دادند. سردسته ها کشته شدند، اما به نظر می رسد که محرومیتها، محدودیت ها و توسعه نیافتگی های، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ای که جبر جغرافیا و تاریخ بر استان تحمیل کرده و موتورهای اصلی تولید خشونت هستند، کماکان حضور دارند و هر آن محتمل است که تحت تاثیر عوامل داخلی و نیز عوامل ژئوپلتیکی منطقه ای و جهانی، منجر به تولید خشونت های عاملی و عکس العملی دیگری در آن باشیم و خون های دیگری ریخته شوند و این بخش از سرزمین ایران، در دور باطل محرومیت ها و نیز خشونت هایش، بچرخد.

در یک نگاه واقع گرایانه و میهن دوستانه، حذف خشونت ها در سیستان و بلوچستان، نه در گروی راه حل های امنیتی، بلکه در گروی راه حل های اجتماعی و سیاسی، است. در جهان امروز، عصر تئوریهای رئالیستی امنیت که از منظر قدرت به امنیت می نگریستند و امنیت را از مشتقات قدرت تلقی می نمودنند که چکیده آنها در این جمله ی معروفِ مائوتسه تونگ که «قدرت (و البته امنیت) از درون لوله یک سلاح حاصل می شود» (بوزان، 1378: 15) بیان شده است، سپری شده است و جهان نیز به دوره ی جدیدی قدم گذاشته است که نظریه ی «جامعه شناسی امنیت»، بخشی از مشخصه های آن را، بیان می کند. در این نظریه، که کوین کلمنتس در مقاله ی «به سوی جامعه شناسی امنیت» صورت بندی نسبتاً مشخصی از آن ارائه نموده است و حاصل بسط نظریه های متداول جامعه شناسی در حوزه ی مباحث امنیتی است، تلقی نظامی گونه از امنیت- که در نظریه های سنتی امنیت (نظریه های رئالیستی و نئورئالیستی) مطرح است- رد می شود و تصور بدیعی از آن ارائه می شود که مبتنی بر تلقی آن به «مثابه ی فرایندی اجتماعی و متحول و عضو لاینفک دیگر روابط اجتماعی است» (کلمنتس،1384: 282). به بیانی دیگر، در نظریه های سنتی، امنیت، بعنوان متغیری وابسته تلقی می شد که در درجه ی اول از وجودِ دولت قوی و ساز و برگِ نظامی فراوان نشأت می گیرد و توسط همین دولت و نهادهای حقوقی تضمین می شود. بنابراین، قدرتِ اجبارآمیز دولت که در نهادهای انتظامی و نظامی متبلور می شود، اهمیتی به مراتب بیش از اهمیت واقعی آنها در حفظ نظم اجتماعی داخلی و صلح بین المللی می یابد. اما در رویکرد جامعه شناختی، امنیت، ریشه در فرایندهای بنیادی تری دارد که در بطن جامعه جا دارند. لذا «ارزشهای فرهنگی»، «فرآیندهای جامعه پذیری»، «وفاق»، «همکاری اجتماعی» و «برابری»، مهم ترین عوامل تحقق امنیت واقعی در جامعه هستند و نه نظام های دولتی قوی که قدرتشان بر نیروی نظامی یا دیگر صور اقدامات و خط مشی های قهر آمیز و اجباری متکی است (همان:283). بنابراین، مطابق با نظریه ی جامعه شناسی امنیت، تحقق امنیت پایدار و مهار واقعی خشونت در سیستان و بلوچستان، منوط به «مهندسی اجتماعی» و یا به بیانی دیگر، «نوسازی سازمان اجتماعی» استان در جهت حذف «ساختارهای تولیدکننده خشونت»، است. از چنین منظری، دیگر مسئله ی بنیادی استان نه ناامنی، بلکه «توسعه نیافتگی اجتماعی و فرهنگی» است که هر از چندگاهی، با مهیا شدن عوامل منطقه ای و جهانی، تولید خشونت، می کنند.

بعد از انقلاب اسلامی، برای تحقق توسعه در سیستان و بلوچستان، دولت های مختلف، برنامه های توسعه ای متعددی را اجرا کرده و اعتبارات کلانی را هزینه نموده اند که علی رغم پیامدهای بسیار مثبتی که در پیشرفت اقتصادی، آموزشی، شهری، تاسیساتی، جاده ای، خدمات زیربنایی و ... داشته اند، اما متاسفانه توفیقی جدی در متحول نمودن «سازمان اجتمانی» و یا «ساختارهای اجتماعی» که درعلوم اجتماعی از آن بعنوان، «توسعه ی اجتماعی»، یاد می شود، نداشته اند و لذا، جامعه ی استان تبدیل به یک جامعه ی مدرن، به روز و توانمند- حداقل هم سطح دیگر استان های مرزی کشور- نشده است و اکثریت قریب به اتفاق ساکنانش در ذهنیت های ایلی-عشیره ای، پدرسالاری، تقدیرگرایی، قیم مآبی، اسطوره گرایی و ... سیر می کنند. توسعه نیافتگی های اجتماعی فوق، پیامدهای منفی متعددی داشته و دارند که پنج مورد از مهم ترین آنها، «توزیع نامناسب فرصت های برآمده از برنامه های توسعه ای اجرا شده»، «تولید خشونت»، «عدم نظارت اجتماعی جدی بر برنامه های توسعه ای دولت»، «خودکم بینی اجتماعی و تلقی اسطوره ای و همه کاره دانستندولت» و «عدم امکان ورود جدی به فرصت های شغلی نیازمند به دانش و مهارت مدرن»، می باشند.

برای حل مسئله ی بنیادی سیستان و بلوچستان، که چیزی جزء «توسعه نیافتگی اجتماعی و فرهنگی»نیست، همچون هر مسئله ی اجتماعی دیگری دو راه حل بیشتر وجود ندارد. «یکی را می توان جزءگرایانه یا تدریجی نامید و دیگری را کل گرایانه یا یوتوپیایی. راه حلهای کل گرایانه برآنند که حل مسئله، وابسته به حل کلیه ی مسائل اجتماعی در زمان مفروض است. این راه حل از آن جهت یوتوپیایی است که حل یک مسئله از آن حیث که در گروی حل همه ی مسائل است به آینده ای موکول می شود که بنیان جامعه ی حاضر زیر و زبر شده باشد. مارکسیسم کلاسیک یا جنبشهای آخرالزمانی که فلسفه هایدگر خواسته و ناخواسته مبین دیدگاه آنها است از این قبیل هستند. راه حلهای جزءگرایانه عکس این نظر را دارند. از نظر پیروان این نظریه، حل مسئله ی اجتماعی هر چند ممکن است فقط با حل آن مسئله ممکن نباشد اما می توان با تغییر یکی دو مسئله ی وابسته ی دیگر تغییر مطلوب را بوجود آورد. بنابراین نیازی به راه حلهای کل گرایانه و یوتوپیایی نیست. آنچه باید به آن همت گماشت حل مسایل در حیطه ی کوچک است و بهبود بیشتر با حل مسایل بیشتر به وجود خواهد آمد، پس نیازی به تغییرهای کل گرایانه و یوتوپیایی نیست و حتی در صورت بروز چنین تغییراتی مسایل اجتماعی دست نخورده باقی خواهند ماند» (اباذری، 1382: 304).

طیف های مختلف افراطی در سیستان و بلوچستان برای حل معضلات دولت- ناامنی- و یا جامعه-توزیع نامناسب فرصت ها- مدلی کل گرایانه و لنینیستی اتخاذ نموده اند. در مدل لنین، برای حل یک مسئله، باید عاملی را که فکر می شود، بوجود آورنده آن است، باید بطور کلی خرد کرد و در هم شکست تا بتوان به حل مسئله ی اجتماعی، نائل شد. همانطوریکه مدل خوش آب و رنگ لنین با تحقق یافتن اش منجر به حل مسائل مورد ادعا نشد، افراط گری های جریان های مختلف در سیستان و بلوچستان، هم راه به جایی نبرده و پیامدی جزء نیستی و گرفتن حق زندگی از انسانها، نداشته و ندارد. در واقع این جریان ها نه تنها نتوانستند از رنج انسانها بکاهند بلکه بر رنج آنها افزودند و مرگ اندیشی هایشان، درخشندگی زندگی، را از زندگان هم گرفت. بنابراین، با تجربه های پر هزینه ایی که سیستان و بلوچستان پشت سر گذاشت، به عینه دید که راه حل هایکل گرایانه برخلاف وعده های یوتوپیایی شان، از جانب هر طیف اجتماعی ویادولتی باشند، در عمل، توهم و سرابی بیش نیستند.

با مشخص شدن عدم سودمندی و بن بست بودنِ روش های کل گرایانه، برای حل مسئله ی سیستان و بلوچستان و کاستن از رنج انسانهایی که در آن از محرومیتهای مختلف رنج می برند،امکانی جزء بکارگیری روش جزءگرایانه، وجود ندارد. یکی از جدی ترین و سودمندترین، صورت بندی ها از روش جزءگرایانه، توسط کارل پوپر فیلسوف، ارائه شده است. هر چند نظریه ی «پوپر در نگاه اول به حل مسئله علمی اشاره می کند اما هدف او حل کلیه ی مسایل اعم از سیاسی و اجتماعی است» (همان: 309)، که بکارگیری آن می تواند کمک کند که به طرحی راهبردی برای حل مسئله ی بنیادی سیستان و بلوچستان، دست یابیم و این جامعه از چرخه ی خشونت های آشکار و پنهانش رها شود و انسانهایی که در آن زندگی می کنند و نیز آنهایی که پس از این، به حکم تقدیر، در آن زاده می شوند، قربانی ناملایماتش نگردند و با تحقق بخشیدن به استعدادهایشان در مسیری انسانی و به دور از خشونت، به قول مازلو روان شناس، به خودشکوفایی برسند و خود و دیگران را لبریز از خوبی، نیکی و شادی کنند.

از نظر پوپر تمام زندگی حل مسئله است و «علم برای حل مسائلش از همان روشی استفاده می کند که عقل سلیم نیز از آن سود می جوید یعنی آزمون و خطا. ... [بنابراین] هدف پوپر رسیدن به دانش یقینی نیست بلکه هدف او حل مسئله به یاری «خردجمعی» است. پوپر با مطرح کردن جهان 3، نظریه ای جدی و عملی برای بیان خردجمعی در صحن علنی جامعه در جهت رسیدن به راه حل هایی برای مسائل جامعه، طرح می نماید. منظور پوپر از جهان 3، فضایی عمومی و منطقی برای طرح فرضیه هایی مختلف درباره ی چگونگی حل مسائل مختلف بشری است تا برمبنای بحث انتقادی و منطقی، درصدد کسب بهترین نتیجه برآمد. به اعتقاد پوپر، بحث های انتقادی که در جهان 3 رخ می دهند نخست ما را از زندان بیان های فردی یا دانش ذهنی خود رها می سازد و دوم فضایی عینی بوجود می آورد که در آن هر گفته ای می تواند در معرض بحث انتقادی و آزمون گذاشته شود» (همان: 314-310).

بنابراین، از نظر پوپر هیچ راه حل کلی و دائمی برای حل مسائل علوم طبیعی و یا مسائل علوم اجتماعی وجود ندارد و تنها از طریق مباحث انتقادی جهان 3 می توان گام به گام به راه حلی عملی و سودمند دست یافت و این مهم منوط به آزادی مناقشه در خصوص راه حل های مختلف است. «اگر به هر سبب و علتی از آزادی مناقشه برای حل مسئله اجتماعی جلوگیری شود به معنای آن است که جامعه ای که چنین سدَ و منعی را بر سر راه بحثهای انتقادی ایجاد می کند مانع انطباق پذیری خود با وضعیتهای متغیر شده است. از نظر پوپر این جامعه تفاوت چندانی با آن جانور تک یاخته ای ندارد که به سبب عدم توانایی برای وفق دادن خود با شرایط جدید نابود می شود» (همان: 315). لذا، حل مسئله ی سیستان و بلوچستان منوط به شکل گیری جهان 3 پوپری در کل کشور و بخصوص در استان سیستان و بلوچستان، در خصوص مسئله ی استان است؛ جهانی که در آن نظریه های مختلف بر سر حل مسئله با یکدیگر رقابت کنند. به بیانی دیگر، رسیدن به راه حلی واقعی برای مسئله استان که «توسعه نیافتگی اجتماعی و فرهنگی» است، در گروی طرح و نقادی راه حل های مختلف توسط اندیشمندان و صاحب نظران استانی و ملی در فضای عمومی است، نه در میان مباحث محرمانه بوروکراتهای اداری که تا قبل از عملی شدن و مشخص شدن پیامدهای ناخوشایندشان، هیچ امکانی برای نقادی شان وجود ندارد و نه در میان گروه های پستونشین و ایدئولوژیکی که ذهنیت فردی و مرامی شان را عین ذهنیت اجتماعی تلقی نموده و دغدغدهای برخاسته از آن را بعنوان اساسی ترین دغدغه های اجتماعی مردم جا می زنند و برای حل آنها، به خیال خودشان، چه هزینه هایی که بر جامعه و مردم رنج کشیده، تحمیل نمی کنند.

اما چرا صاحب نظران و روشنفکران استانی و ملی و نه نیروهای اجتماعی دیگر، می توانند نقشی سازنده تر در حل مسئله ی بنیادی جنوب شرق کشور داشته باشند؟ در پاسخ به این پرسش مباحث و ادله ی منطقی و علمی متعددی وجود دارد که جهت جلوگیری از اطاله کلام، به یک مورد از مهم ترین آنها اشاره می شود که چیزی جزء ماهیت وجودی یا هستی شناختی روشنفکران نیست که بنا بر نظر کارل مانهایم جامعه شناس، می توانند از پایگاه اجتماعی و قومی شان کنده شوند و به مصلحت کلی جامعه بیندیشند و عمل کنند. به اعتقاد مانهایم، «گر چه هر قشر و گروهی افکاری را عنوان می کند که اعتبارشان مبتنی بر پایگاه وجودی معتقدان این افکار است، اما سنخی از مردم اند، یعنی «روشنفکران از نظر اجتماعی غیر وابسته»، که دارای اندیشه ای تحریف نشده و معتبرند. مانهایم چنین برهان می آورد که چون روشنفکران خودشان را از ریشه های اولیه شان [مثل تعصبات قومی و عشیره ای شان] وارهانده اند و نیز پیوسته در گفتگو با یکدیگرند و از طریق اعتماد متقابل، بقایای تعصب های اولیه شان را رها می کنند، می توانند به یک نوع وارستگی از هر گونه درگیری های دنیوی دست یابند» (کوزر، 1376: 571).

شکل گیری جهان 3 پوپری در خصوص چگونگی تحقق «توسعهی اجتماعی و فرهنگی» در سیستان و بلوچستان در جهت نوسازی ذهنیت ها و ساختار اجتماعی و رهانیدن آنها از مقوله های فرسود و غیر کارکردی در جهان مترقی کنونی، همچون عصبیت های قوم گرایی، قبیله گرایی، و انحصارگرایی های دیگر، منجر به حضور فعال اندیشمندان و روشنفکران استانی و نیز ملیدر آن و بحث نقادانه آنها با یکدیگر می شود که پیامدش چیزی جزء ظهور راه حل هایی نیست که در حال حاضر ممکن است در ذهن هیچ کسی حضور نداشته باشند. اندیشمندان استانی و ملی پس از بحث نقادانه و رسیدن به تصوری درست از ریشه های «توسعه نیافتگی اجتماعی و فرهنگی» سیستان و بلوچستان می توانند یافته هایشان را در فرایندی پویا و مستمر فرموله کرده و بطور توامان هم به استحضار بوروکراسی اداری و هم نیزبه استحضار جامعه برسانند. واقعیت این است که از یک سو، بوروکراسی اداری استان به سه دلیل در اکثر مواقع نتوانسته است به شناخت درستی از مسئله ی بنیادی سیستان و بلوچستان دست یابد که عبارتند از: 1) تنش ها و شکاف های مختلف سیاسی، اجتماعی، مذهبی و قومی که در استان وجود داشته و دارند، سیستم بورکراسی اداری را هر روز به مسیری کشانده و به شدت آنرا فرسوده و دچار روزمره گی نموده اند، 2) بلوک های مختلف قدرت و ثروت موجود در استان که نفوذ قابل توجهی در بوروکراسی اداری کسب نموده اند، همیشه تلاش می کنند که نه تصویری واقعی از استان، بلکه تصویری از آن ارائه دهند که متضمن حفظ منافع آنها، باشد، 3) اکثریت بوروکراتهای سیستم اداری، نگاهی صرف شغلی و بوروکراتیک به مسائل استان دارند که قادر به تمرکز لازم جهت شناخت و حل آنها، نیستند. از سوی دیگر، نیروهای هژمونیک و مسلط اجتماعی موجود در استان که عمدتاً نیروهای سنتی و ایدئولوژیک هستند، بدلیل تعلق شان به پایگاه های خاص اجتماعی و فکری و نیز درگیری شدید آنها در روابط قدرت و در برخی مواقع، داشتن منافع متعددی در حفظ وضعیت موجود، شناختِ راهبردی درستی از مسئله ندارند و در عین اینکه در برخی از زمینه ها، توسعه و مساوات را مطالبه می کنند، اما در زمینه های مهم دیگری که اتفاقاً حوزه های اجتماعی و تحت نفوذ خودشان و نه دولت هستند و ارتباط مستقیمی با سیاست ندارند، شدیداً مخالف توسعه، نوگرایی و برابری، هستند. اندیشمندان و روشنفکران استانی و ملی در یک جبهه می توانند راه حل هایی را به سیستم بوروکراسی اداری پیشنهاد کنند و در جبهه ی دیگری، با شالوده شکنی از اسطوره ی دولت، خیلی از اتهامات و توهماتی را که بی جهت متوجه دولت هستند از دوش آن برداشته و امکان مشارکت جامعه ی بلوچ و سیستانی را جهت برطرف نمودن آنها، فراهم نمایند. در واقع خیلی از موانع توسعه، درونی خود جامعه ی استان بوده و تا خود جامعه فکری به حال آنها نکند، البته در کنار تغییراتی در سیاست ملی و استانی، توسعه ای تحقق نخواهد یافت. متاسفانه برخی از سیاست های ملی در گذشته، منجر به ظهور و بعضاً نهادینه شدن جریان های واپس گرا و نیز غیرمترقی ای در جامعه ی استان شده اند که برای بسیج مردم از احساسات و عواطف مختلف آنها سوء استفاده کرده و امکان شکل گیری جریان های مترقی و منطق گرایانه را از جامعه سلب نموده اند. این فقط اندیشمندان هستند که می توانند با نقد اجتماعی و سازنده ی جامعه ی استان، موانع درونی توسعه همچون گرایشات تقدیرگرایانه، افکارتحجرگرایانه، خشونتهای ایلی و عشیره ای، گرایشات مردسالارانه، محدودیت های مشارکت اجتماعی زنان، فرهنگ مشاغل کاذب، انفعال اجتماعی موجود در جامعه و ... را برطرف نمایند. شکل گیری جهان فوق، بطور توامان وابسته به اولاً، خودباوری و ورود جدی تر اندیشمندان به صحنه ی اندیشه و عمل اجتماعی و ثانیاً، سیاست های ملی و نیز استانی در جهت فراهم نمودن هر چه بیشتر زمینه ی فعالیت فکری و نقادانه در فضایی منطقی و اخلاقی و به دور از رادیکالیزم، است.

سخن پایانی: این نوشتار با بهره گرفتن از نظریه های مختلف جامعه شناختی، به دنبال بیان دو موضوع است: اولاً، اینکه مسئله ی بنیادی سیستان و بلوچستان، نه ناامنی و نه صرف توزیع نابرابر فرصت ها، بلکه «توسعه نیافتگی عمیق اجتماعی و فرهنگی» است که از یک سوء منجر به بلعیده شدن فرصت ها و امکانات دولت در جهتی خاص و از سوی دیگر، منجر به فراهم بودن زمینه های خشونت گرایی، می شود. ثانیاً، راه حل های یوتوپیایی و کل گرایانهی جریان های افراطی، اعم از اجتماعی و یا دولتی، نه تنها منجر به حل مسئله نشده/ نمی شوند، بلکه مسئله را پیچیده تر نموده/ می کنند و هزینه های بیشتری بر جامعه و نیز نظام سیاسی تحمیل کرده/ می کنند. لذا چاره کار را باید در راه حل های جزء گرایانه و گام به گام، جستجو نمود. بنابراین، از طریق اصلاح توأمان روابط و ساختارهای مخدوش و ناسالم موجود در بوروکراسی اداری و نیز اعماق جامعه ی استان، می توان در مسیر پیچیده و چندلایه ی حل مسئله، گام نهاد. از آنجاییکه اولین گام برای حل مسائل سیاسی-اجتماعی همچون مسائل موجود در جسم و روان آدمی، رسیدن به شناختی درست از آنهاست، حل مسئله سیستان و بلوچستان، در درجه اول منوط به شناخت دقیق آن است و رسیدن به این شناخت، منوط به ورود جدی و نهادمند اندیشمندان و روشنفکران استانی و نیز ملی به صحنه ی اندیشه و عمل اجتماعی است. اما چرا روشنفکران استانی و ملی؟

چون روشنفکران بدلیل موقعیت خاص طبقاتی و هویتی شان، نسبت به نیروهای اجتماعی دیگری که در جوامع وجود دارند، تاحدود زیادی از زد و بندهای رایج سیاسی و وسوسه های قدرت، رهاترند و نیز از آزاداندیشی و قدرت تحلیل بیشتری برخوردارند. روشنفکران استانی با اتکاء به تجربه ی شخصی، ملموس و زیسته ای که در استان داشته و دارند و نیز روشنفکران ملی و بخصوص مرکزنشین، با اتکاء به تجارب تاریخی، دانش نظری و فضاهای اجتماعی و اندیشه ورزی که در اختیار دارند، می توانند در کنار یکدیگر و در ارتباطی متقابل، نیرویی بسیار جدی و تاریخ ساز برای شناخت و نیز فراهم نمودن شرایط فکری و گفتمانی لازم در جامعه ی ایرانی برای حل مسئله ی بنیادی جنوب شرق کشور – توسعه نیافتگی اجتماعی و فرهنگی و یا فرسودگی و عقب ماندگیساختارهای اجتماعی و فرهنگی آن- باشد. آنها، می توانند با به راه انداختن بحثی عقلانی و روشنگرانه، به تصویری واقعی از واقعیت مسئله ی بنیادی سیستان و بلوچستان دست یابند و آن را هم به دولت و هم به جامعه در سطح محلی و نیز ملی، ارائه دهند. در سایه ی چنین تصویر واقع گرایانه ای، چشم اندازهای نوین و بکری در جهت رشد و توسعه هر چه بیشتر استان خلق خواهند شد و برنامه های توسعه ای می توانند با رویکردی اجتماعی و مردم مدار، موانع توسعه متاثر از بوروکراسی اداری و نیز خود جامعه ی بومی را گام به گام حذف کنند و در نتیجه بصورت استراتژیک و ساختاری جلوی یکه تازی و مانور جریان های رادیکال و خشونت گرا و نیز رنج ها و هزینه هایی که بطور مستقیم یا غیر مستقیم بر جامعه و نظام تحمیل می کنند، گرفته می شود. تحقق این مهم در گروی تفکر در خصوص اهمیت نقش آفرینی اندیشمندان و نیروهای اجتماعی مترقی در تحولات اجتماعی، هم توسط خودشان و هم توسط دیگران و نیز فراهم شدن ساختارهای کلان و خرد لازم برای کنشگری فکری و عملی آنها در مقیاس محلی و ملی، در خصوص مسئله فوق است. در صورت عدم تحقق سناریوی فوق، هیچ تضمینی برای عدم ظهور خشونت گرایی و رادیکالیسم در اشکال گذشته و یا جدید، وجود ندارد و تاریخ جوامع مسئله دار هم نشان می دهد که اگر نیروهای عقلانی و مسالمت جوی، چه بدلیل فراهم نبودن شرایط و چه به دلیل انفعال خودشان، امکان کنش اجتماعی پیدا نکنند، فضا برای نفوذ نیروهای خشونت گرا و رادیکال، فراهم خواهد شد و با هژمونیک شدن آنها، اولین قربانی، عقلانیت و مسالمت جویی، است که پیامدش چیزی جزء گره خوردن بیشتر مسائل سیاسی-اجتماعی، نیست.

استاندار محترم، شما با توجه به اینکه در این موقعیت جدید در بدو خدمت به مردم شریف سیستان و بلوچستان قرار دارید و قطعاً به دنبال تحولاتی هستید و نیز، با توجه به سوابق کاری که قبل و بعد از انقلاب در سیستان و بلوچستان داشته اید، قطعاً شناختی عمیق و بنیادی از ریشه های کلان و اساسی مسائل عدیده استان دارید، امیدوارم، باتوجه به مطالبی که در حد بضاعت اندک مان بیان، شد، در سطحی فراتر از گذشتگان حرکت نمایید و با برداشتن گام هایی تاریخی و ساختاری در کنار «اصلاحات اداری» در جهت بهبود عملکرد بوروکراسی استان، که متاسفانه از بیماری ها و عصبیت های عدیده ای رنج می برد، در مسیر سخت و طولانی «اصلاحات اجتماعی و فرهنگی» در جهت نوسازی «سازمان اجتماعی و فرهنگی » جنوب شرق کشور و گذار بنیادی آن از ساختارهای فرسوده و عقب مانده از زمان همچون طائفه گرایی، قبیله گرایی، قوم گرایی، جزم گراییمسلکی به سمت اهمیت یافتن فردیت، انسان گرایی و تکثرگرایی اعتقادی، ورود نمایید و اقدام به توانمندسازی جامعه و دادن عزت نفس به آن باشید که البته اساس تحقق این مهم، فراهم نمودن زمینه ی واقعی مشارکت فکری و اجتماعی نیروهای اندیشمند و مترقی استان و نیز به مشارکت طلبیدن جدُی نیروهای مترقی تمامی ایران عزیز و بخصوص پایتخت نشینان همچون نویسندگان، فیلم سازان، مستندسازان، کارآفرینان، اقتصاددانان، جامعه شناسان و اندیشمندان دینی ... است. علاوه بر راه حل کلیدی فوق، تحقق نوسازی در ساختارهای اجتماعی و فرهنگیسیستان و بلوچستان و جبران عقب ماندگی هایش در این حوزه نسبت به استان های دیگر کشور، در گروی توجه جدی به «صنعتی شدن استان»، «روزآمدتر کردن شیوه ی امرارمعاش مردم»، «گسترس موسسات فرهنگی و فکری در شهرها و روستاها»، «منتشر شدن مجلات و فصلنامه های فکری و اجتماعی»، «شکل گیری انجمن های فکری و ادبی»، «گسترش کتابخانه های عمومی»، «تاسیس فرهنگ سراهای شهری و روستایی» و نیز اتفاقاتی این چنینی است.و جمله آخر اینکه، بیمارِ نیازمند به جراحی، با تجویز مسکن درمان نمی شود و هرچه جراحی به تأخیر انداخته شود بروخامت بیماریافزوده می شود؛ ساختاراجتماعی و فرهنگی سیستان و بلوچستان هم نیاز به جراحیجدی دارد که در گروی «تصمیمات بزرگ» است.انشاءالله که خداوند منان به همه ما توفیق گشودن مسیرهایی جدید و نرفته در زندگی شخصی و اجتماعی مان را در جهت خیر و سعادت،عنایت فرماید.

الامرالیکم

عبدالوهاب شهلی بر

جامعه شناس

دوشنبه بیست و سوم مرداد 1391

ashohlibor@yahoo.com

منابع

•اباذری، یوسف (1382) «حل مسئله»، نامه علوم اجتماعی، شماره پیاپی 21، مهر 82.

•بوزان، باری (1378) مردم، دولتها و هراس، ترجمه ی پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.

•کوزر، لیوئیس (1376) زندگی و اندیشهء بزرگان جامعه شناسی، ترجمه ی محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی.

•کلمنتس، کوین (1384) «به سوی جامعه شناسی امنیت»، ترجمه ی محمد علی قاسمی فصلنامه مطالعات راهبردی، ش: 28.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد