حق گو :کریم فرنگی که در سفر ناصرالدین شاه به فرنگ گریخته و از همان قدیم الایام درشهر فرنگ بسر می برد روزی در دنیای مجازی رازگو بلوچ را ملاقات می کنند مثل سفرهای مجازی حق گو بلوچ خودتان که به دیداروبلاگ نویسان بلوچ می رود آن دو در شهر فرنگ در یک کافه مک دونالد فروشی مشغول خوردن کی اف سی می شوند کریم فرنگی سوخاری مرغ سفارش می دهد ورازگو سوخاری میگو هنگام خوردن غذا روبروی هم قرار می گیرند و کریم فرنگی نعره ای می زند و می گوید :چهره ت بسیارآشناست تو رازگو بلوچ نیستی رازگو چاره ای جز اعتراف نمی بیند و بااکراه می گوید چرا من رازگو بلوچم ولی بذار کی اف سی را بخورم تادرخدمتت باشم . بعداز صرف غذا وادامه ماجرا ...
کریم فرنگی :رازگو بلوچ یادت است که در همان دوران کودکی درمکتب با مشقهای شبانه بابا آب داد وبابا نان داد فارسی را اندکی یاد گرفته ای اما هم اکنون به شهرفرنگ آمده ای و ادعای دانشمندانی چون ارشمیدس و نیوتن وگالیله را داری تو را چه به نوشتن و دراظهار وجود چون بید می لرزی بنابر این نوشته ات در مورد زبان بلوچی و نویسندگان بلوچ عین اظهار نظر در مورد فیزیک اتمی وعبدالقدیرخان پدربمب اتم پاکستان است که با آن آشنا نیستیم . شاید خواسته اید بنویسید : گام اول در زبان بلوچی معیار سازی !
راستش را بخواهی از عنوانتان چیزی دستگیر من نشد شاید بدلیل بیسواد بودن من باشد !
کریم فرنگی :رازگو بلوچ « کار نیکو کردن از پر کردن است » . آیا تا هم اکنون تلاش نموده اید تا زحمت مطالعه چند نوشته و چند کتاب بلوچی را بخود بدهید ؟
رازگوبلوچ : بله. بیش تر بگویم حمل بر خود ستایی می شود و یا جلسه بازجویی را تداعی می کند!)
کریم فرنگی :از آنجا که خواندن و نوشتن بزبان بلوچی نه تنها « نان ده و مد روز »نیست بلکه تا حد زیادی دردسر ساز است
رازگو بلوچ:( نان ده نبودنش را قبول دارم. ولی قبول ندارم که دردسر ساز است. نخواستن مردم را توجیه نفرمائید. مقصر هم نیستند. احساس نیاز کم بوده. تبلیغ کم بوده. به همان اندازه که تبلیغ شده نتیجه بخش هم بوده و گواهش وجود انبوهی از کتاب و نوشته و سروده های همین دوستان چابهاری است که دست صرف نظر را کیفیت، کمیت شان قابل توجه است)
کریم فرنگی:شما چنین خطری را که به شما انگ « بلوچ کوهی » « تجزیه ...» و ... بزنند بر خود روا نداشته ای
رازگوبلوچ :( شما به کلی از جامعه بلوچی بی خبرید. این روزها توانایی خواندن بلوچی و گذاشتن نام بلوچی افتخار آمیز و مد روز است. به خصوص بین تحصیل کرده ها. هیچ کسی را تاکنون به جرم یادگیری یاآموزش بلوچی نگرفته اند و تجزیه طلبش نخوانده اند. بی همتی خودمان را توجیه نکنیم و به تئوری مسخره توطئه پناه نبریم. بروید کم کاری بلوچ را در باره زبانش از اقای وهاب ایران نژاد بپرسید که چند سالی صفحه بلوچی مرزپرگهر را اداره می کرد. هم موانع دولتی وجود دارد و هم فرصت های دولتی. بسته به ما دارد که چقدر مرد عمل باشیم.)
کریم فرنگی : و از اینرو زبان بلوچی را زبان قبیله ها و نویسندگان بلوچ را افراد « خلط مبحث » میدانی .
رازگو بلوچ : (این تراوشات عجیب به ذهن خودتان برمی گردد. صحبت ما سر اهمیت زبان معیار است.)
کریم فرنگی:اگر یکهزارم زحمتی که برای فراگیری زبان فارسی متحمل شده ای/ صرف خواندن و نوشتن بلوچی میکردی / امروز هزاران بار روان تر و فصیح تر از فارسی میتوانستی به بلوچی بنویسی
رازگوبلوچ :( در این تردیدی نیست)
کریم فرنگی :و بزبان بلوچی چنین نابخردانه توهین نمیکردی
رازگوبلوچ :(این لحن و این نتیجه گیری عجیب شیوه طالبانیسم را تداعی می کند و برازنده هیچ انسان سلیم العقلی نیست. چه رسد به کسی که دلسوز فرهنگی می خواهد باشد) .
کریم فرنگی: متون بیستون و ... که قریب دوهزار سال پیش نوشته شده اند با زبان بلوچی کنونی چندان فرقی ندارند.
رازگو بلوچ :(کسی جز این نگفته است). زبان بلوچی زبان ملت بلوچ است و تاریخ جعلی که زاده این و آن ( پهلوی و اوستا و ...) است ندارد.
کریم فرنگی:از زبان انگلیسی و لهجه هایش نوشته اید . اطلاعات شما در این مورد نیز سطحی است انگلیسی رایج در هندوستان و یا استرالیا ویژگی های خود را دارند و بسیاری از محاوره هایشان متفاوت است .
رازگو بلوچ :( هیچ افتخار خاصی نیست، ولی جهت اثبات مطلب بگویم من از 52 کشور همکلاسی و از 27 کشور مدرس داشته ام و درسم را به جای یک کشور رسما به دلیل نوع دانشگاه که زیر نظر سازمان جهانی دریانوردی بوده در هفت کشور مختلف گذرانده ام. عرض کردم. این هیچ افتخاری نیست. ولی این حق را دارم که در حد خود صاحب نظر باشم. این یک فرصتی عالی بود برای شناختن لهجه و تا حدی فرهنگ های ملل. هر کدام شان با لهجه ای خاص و متفاوت انگلیسی را تلفظ می کند. جالب است همان کشورهای هندی که مثال زدید و بخشی از کشورهای آفریقایی زیربنای لهجه شان بریتیش است که رسوب دوران استعمار کهن باید باشد. استرالیایی هم گاها ممکن است مستقل محسوبش کنند ولی نوع خاصی از همان بریتیش است در قیاس با لهجه آمریکایی. دست با کم دو استاد و یک کارمند استرالیایی در این باره صحبت کرده ام . اگر قرار بود تلفظ ها را ملاک قرار دهیم باید صد جور نگارش انگلیسی وجود می داشت که ندارد. یک مدرس آمریکایی مان که بقول خودش اجدادش یوگسلاوی الاصل اند می گفت همین برادرانش هم واتر به شکل دیگری تلفظ می کنند)
کریم فرنگی:و در ثانی انگلیسی یکشبه به چنین درجه ای نرسیده است و صدها سال زبان دربارها و کشورهای مختلف بوده است و برای پیشرفت آن از صرف هرگونه هزینه ای خودداری نشده است . سرمایه ملت بلوچ انسانهای بیسواد است.
رازگو بلوچ :(اگر به عینک خود شما نگاه بکنیم این حرف شما صد برابر موهن تر بود ولی چون می فهمم که از سر دغدغه است دردم نمی اید. کاش شما هم این نگاه را می داشتید. )
کریم فرنگی: یا با سوادانی که گرفتن و خریدن یک جلد کتاب و یا مجله بلوچی را کسر شان خویش میدانند و میترسند که مبادا با خریدن یک کتاب و مجله بلوچی دچار دردسر شوند !
رازگو بلوچ :( تشریف آوردید منزل من خرواری از کتاب و مجله بلوچی نشان تان خواهم داد. تصادفا همان روزی که دوستی در باره این مطلب شما به من خبر داد کتاب کودکانه "بلوچی بنداتی " را برای دختر سه سال و نیمه ام می خواندم. می بودید و می دیدید با شنیدن واژه هایی چون "سرمپک" و "لمپش" از سر شوق و کنجکاوی چه قاه قاه که نمی خندید. ریتم این واژه برایش جالب بودند. ولی نشنیده بوده شان. برخلاف پدرش که از بچگی با این واژه ها زندگی کرده. دیگران هم همینگونه اند. علاقمندی به بلوچی رو به رشد است. اما با این وجود سطح بی توجهی بسیار بالا است و دردت را خوب می فهمم در باره اش تا دلت بخواهد گفته و نوشته ام. اما دلیلش ربطی به "درد سر" ندارد. قبلا عرض شد. دلیلش هرچه باشد یکی شان بی توجهی به فرهنگ مکتوب است. دلیل دیگر همینی است که در باره اش می خواستم بگویم و شما اصلا نگرفته اید و بحث را به سمتی بردید: نداشتن زبان معیار که فهمیدن و در نتیجه خواندن را هم سخت تر می کند. دلایل دیگر هم بسیار است که جای ذکر شان اینجا نیست. ما اصلا مطالعه کم می کنیم.)
کریم فرنگی: اگر درک ما از انسان و انسانیت چنین است / اهانت شما سخت نیست بلوچ و بلوچی ملامت هستند که بلوچ فاقد دربار و زبان بلوچی زبانی درباری نیست !
رازگو بلوچ :(چرا اینقدر دنبال کلماتی مثل "اهانت" "جسارت" "توهین" "بی خردانه" ...هستید؟! شما نمی خواهید دادستان باشید که. می خواهید فرهنگ ساز باشید. اگر می خواهید به زبان بلوچی کمک کنید باید آب روان باشید. نرم و دلپذیر باشید. جذاب باشید و نه دافع. بد می گویم؟ انتقاد تند و منفی باید با اکراه و از سر ناچاری باشد. آن هم به کسی که علیه شما است و نه مثل شما. وقتی کسی حرف خود شما را می زند منتها به زبانی دیگر، دیگر چه حاجت به ستیزه است؟! شما که نمی خواهید آب به آسیاب کسانی بریزید که می گویند بلوچ اصولا قومی تند و متعصب است. این هم از لحن و زبان فرهنگی هایش. می خواهدی؟! حالا اگر برای تان مهم بود بروید این مطلب قبلی مان را بخوانید خواهید فهمید علت فارسی نویسی ما و نگاه مان به زبان بلوچی چیست: اما و اگر های نوشتن به زبان بلوچی )