زندان های شاه انسان ساز بود و موجب طول عمر می شد!/هدف «مقدس» نوری زاده؟
به گزارش سرویس سیاسی جام نیوز، "علیرضا نوری زاده" چهره شناخته شده اپوزیسیون و از مجریان تلویزیون ماهواره ای "کانال یک" (ChannelOne) پنجشنبه 9 تیر (June.29) برنامه ثابت خود قصیده ای در وصف سید محمد علی ابطحی خواند و عنوان کرد که دلش برای وی می سوزد. وی اظهار داشت ابطحی در زندان تغییر کرده و مشخص نیست که چه اتفاقی سبب این تغییر شده است.
او در بخشی از گفته های خودبه مقایسه زندان های قبل و بعد از انقلاب پرداخته و زندان های مخوف رژیم پهلوی را چنین توصیف کرد: «من از رژیم های مستبد ترسی ندارم زیرا آنها ضابطه دارند! درست است که رژیم پهلوی با مخالفانش سرسخت بود و با آنها با شدت برخورد می کرد ولی ضابطه داشت. بنده در زندان های شاه بوده ام و می دانم که ضابطه مند و اصولی بود. هنگامی که بازجویی ها تمام می شد و محاکمه می شدی، می رفتی سر خانه و زندگی ات و راحت زندگی می کردی. بسیاری از دوستانی که سالها در زندان بودند زبان انگلیسی، ریاضیات و ادبیات یاد می گرفتند. در زندان ورزش می کردند و سالم بودند. اگر شخصی 30 سال در زندان بود، 30 سال بعد از آن هم با خوبی و خوشی زندگی می کرد.»
گفتنی است نوری زاده ادعا کرده است که زمان پهلوی در زندان بوده است البته ایشان به دلایل زندانی بودن خود اشاره ای نمیکند.
اگر این ادعای نوری زاده درست باشد که وی در دوران پهلوی در زندان به سر میبرده ، باید بررسی شود که وی در زندان چه قولهایی به ما موران امنیتی رژیم پهلوی داده است که پس از آزادی به یکی از مهره های ساواک تبدیل میشود. برای روشن شدن موضوع مروری بر زندگی نوری زاده در ایام جوانی و همکاریهای وی با ساواک خواهیم داشت.
علیرضا نوری زاده پس از اخذ دیپلم متوسطه برای ادامه تحصیل در رشته علوم قضایی وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و در سال 1347 برای نخستین بار نام وی در صفحه شعر مجله هفتگی فردوسی به سردبیری «عباس پهلوان» به چاپ رسید.
یکی از حقهبازیهای نوری زاده این بود که با توجه به آشنایی که به زبان عربی داشت اشعار و قطعات ادبی متعلق به شعرا و ادبای جهان عرب را ترجمه و به نام خود به نشریاتی چون فردوسی، خوشه، بامشاد، تهران مصور و امید ایران میداد. همکاری با نشریات و درج نام علیرضا نوری زاده سبب توجه رئیس دانشکده حقوق دانشگاه تهران به این دانشجوی خود شد. در این زمان ریاست دانشکده حقوق را «منوچهر گنجی» از عوامل معروف سازمان اطلاعاتی آمریکا (CIA) به عهده داشت و این اتفاق به ظاهر ساده سرنوشت نوری زاده را عوض کرد.
«منوچهر گنجی» علیرضا نوری زاده را به همکاران خود در «ساواک» معرفی کرد و از طریق «ساواک» نوری زاده با محافل فرهنگی و دانشجویی از جمله کاخهای جوانان متعلق به شهرداری تهران مرتبط شد و با همکاری شعرای علاقهمند به رژیم پهلوی به برپایی شبهای شعر در کاخهای جوانان پرداخت و به جوانانی که اشعاری در مدح شاه و اعضای خانواده پهلوی و انقلاب به اصطلاح سفید میسرودند جوایز چشمگیری اهدا میکردند.
در آن ایام با گسترش موج بیداری در میان مردم و جوانان، به ویژه پس از قیام پانزدهم خرداد سال 1342، هستههای مبارزه با رژیم شاه در دانشگاهها و در میان جوانان شکل گرفته بود و رژیم میکوشید با تاسیس کاخهای جوانان و برگزاری مجالس رقص و لهو و لعب جوانان را از مبارزات سیاسی ضد رژیم به مجالس بیخبری و عیش و عشرت بکشاند و در این رهگذر نیاز به افرادی مانند علیرضا نوری زاده داشت که خود از قشر دانشجو بودند و به دلیل داشتن تمایلات مادی خود را به پشیزی به رژیم میفروختند!
نوری زاده بر اثر رفت و آمد با افراد دینستیزی مانند عباس پهلوان، سردبیر مجله فردوسی و اسماعیل نوری علاء و جمشید چالنگی (از نویسندگان مجله تماشا) به نوشیدن افراطی الکل اعتیاد پیدا کرد، به طوری که هنوز از دانشگاه حقوق فارغالتحصیل نشده بود به یک الکلیست تمام عیار تبدیل شد که پاتوق او و همپالکیهایش هر روز بعد از ظهر در «بار» هتل مرمر که متعلق به باقرزاده بود و میگفتند از املاک ساواک است و خود «باقرزاده» فقط مدیریت آن را دارد. «بار» و رستوران هتل مرمر در آن زمان از روزنامهنگاران با بهای ارزان و بسیار نازل (در حد مجانی) پذیرایی میکرد و شایع بود که سوبسید آن را ساواک میدهد و این محل به یک پاتوق غیررسمی برای روزنامهنگاران رژیم شاهنشاهی درآمده بود تا ساواک بتواند با استفاده از عواملی مانند علیرضا نوریزاده و جمشید چالنگی (مجری سابق صدای آمریکا) در میان آنها جاسوسی کند. بدین ترتیب پای علیرضا نوریزاده به نردبان ترقی رژیم رسید و این جوان پرمدعا که خود در کتاب خاطراتش (با شاخههای زیتون، چاپ اول، ناشر سازمان نشر چکیده) از فقر و مسکنت بسیار در نجف و روزگار ادبا در جوانی و میانسالی در تهران مینالد حقوقبگیر توأمان کاخ جوانان (در زمان شهرداری غلامرضا نیکپی) و معاونت مطبوعاتی ساواک و نشریات وابسته به دولت شاهنشاهی شود.
در آن زمان محمود جعفریان از تئوریسینهای برجسته ساواک و از نویسندگان بولتنهای محرمانه وزارت امور خارجه و اداره دوم ارتش (اطلاعات و ضداطلاعات) و استاد دانشکدههای نظامی بود (همزمان معاونت تلویزیون ملی ایران را هم عهدهدار بود) و مجله تماشا هم از زیرمجموعههای تحت مدیریت او به شمار میرفت. محمود جعفریان خود کارشناس جهان عرب و مسائل خاورمیانه محسوب میشد و با پرویز نیکخواه (مائوییست مرتد) و ایرج گرگین (مدیر شبکه دوم تلویزیون ملی ایران) مثلثی را تشکیل میداد که در میان کارکنان تلویزیون آن زمان به مثلث «جنا» معروف بود.
«محمود جعفریان» نوریزاده را نزد خود آورد و پس از آنکه مطمئن شد نوریزاده متعهد به رژیم شاهنشاهی است با همکاری «ساواک» بورسی مطالعاتی از سوی تلویزیون در اختیار وی قرارداد و نوریزاده در ظاهر برای مطالعه درباره مصر و گذراندن دوره مصر شناسی (Ejeptolojy) و در باطن برای جاسوسی به مصر فرستاده شد. نوریزاده در دوران اقامت یک ساله در مصر زیر پوشش بازدید از اردوگاههای فلسطینی صبرا و شتیلا و نهرالبارد مستقر در لبنان به این کشور رفت و چند روز پس از ورود به لبنان از اسرائیل سر درآورد!
وی در اسرائیل وارد موسسه آموزشهای وزارت خارجه اسرائیل شد و دوره جمعآوری خبر و تحلیل اوضاع عربی خاورمیانه را گذراند. در این مدت دوست و همراه وی «مناشه امیر» نویسنده سابق روزنامه اطلاعات و از صهیونیستهای افراطی عضو «آژانس یهود» بود که سالها در سرویس سیاسی روزنامه اطلاعات کار میکرد و در اواخر دهه 1340 به اسرائیل رفت و بخش فارسی رادیو اسرائیل را بهراه انداخت که در دوران حکومت شاه وظیفهاش تبلیغ یهودیان ایران برای مهاجرت به اسرائیل بود.
علیرضا نوریزاده در دوران اقامت در اسرائیل چندین گزارش مصور تهیه و برای تلویزیون ملی ایران فرستاد. در آن زمان همکاران و دوستان نوریزاده با تعجب سوال میکردند چطور نوریزاده که برای ماموریت به مصر فرستاده شده است در اسرائیل اقامت دارد و از این کشور گزارش میفرستد؟! این مأموریت و بورس مطالعاتی پیوند و دوستی عمیقی میان نوریزاده و «شائول بختاش» اسرائیلی دیگری که در روزنامه اطلاعات آن زمان کار میکرد و «مناشه امیر» به وجود آورد که تا امروز ادامه دارد.
نوریزاده در یادداشتی که در نشریه پیام ایران (چاپ خارج از کشور، شماره 408، مورخ 24/4/1370) از وی منتشر شد در باره علاقه خود به سران رژیم پهلوی مینویسد: هرگز نتوانستهام آن مهر قدیمی را که از روزگار خردی به بختیار داشتهام از دل برکنم(!) مأموریت من نزدیک کردن مردم با شاپور بختیار بود!
اینها گوشه ای بسیار مختصر و کوتاه از گذشته تاریک این همکار صدای آمریکا و بلبل سخنگوی رسانههای ضد ایرانی در قبل از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران بود. اما دامنه خصومت نوریزاده با نظام نوپای جمهوری اسلامی روز به روز افزایش یافت و نوریزاده به خاطر ارتباطگیری با جاسوسان آمریکایی علناً در صف براندازان جمهوری اسلامی قرار گرفت.
شاید عدهای تصور کنند نوریزاده به دلیل علاقه شخصی و قلبی به رژیم شاهنشاهی از در ضدیت با جمهوری اسلامی درآمده بود، اما کسانی که از نزدیک نوریزاده را میشناسند به خوبی میدانند که برای نوریزاده تنها یک هدف مقدس وجود دارد و آن کسب «پول» به هر صورت ممکن بوده و هست!/338