در جمهوری اسلامی ایران بحثی با نام مشکل بلوچها وجود ندارد
الکساندر کنیازف" پژوهشگر ارشد انستیتوی "شرقشناسی"
آکادمی علوم روسیه ضمن گفتوگوی اختصاصی با خبرنگار منطقهای فارس در آسیای مرکزی
گفت: آنچه در افغانستان و مناطق همسایه آن میگذرد تنها از زاویه طرح آمریکایی
"خاور میانه بزرگ" قابل بحث و بررسی است. به اعتقاد کنیازف در افغانستان مشکلات
بسیار فراوانی وجود دارد که بدون حل آنها عادیسازی وضعیت این کشور امکانپذیر
نخواهد بود ولی وجود مشکلات به این معنا نیست که تجزیه افغانستان بر مبنای تعلق
قومی، منجر به رفع مشکلات متعدد این کشور خواهد شد بلکه دقیقا برخلاف ادعای برخی از
کارشناسان و مراکز آمریکایی و یا نزدیک به آمریکا و غرب، حرکت در این مسیر منجر به
پیچیدهتر شدن بحران افغانستان خواهد شد.
وی در مورد اهداف حضور آمریکا در منطقه افزود: مطالعات در این باره نشان میدهد که آمریکا برای تجزیه افغانستان طرحی ژئوپلیتیکی را آماده کرده است و به طور مشخص تقسیم افغانستان را به 2 بخش در نظر گرفته است که یکی "پشتونستان" میباشد و دیگری "ترکستان" (در شمال افغانستان) اما همانگونه که اشاره شد به دلیل اختلاط قومی مناطق تجزیه افغانستان بر مبنای تعلق نژادی جز پیامدهایی سنگین، نتایج دیگری نخواهد داشت.
بنا به گفته کنیازف، حمایت از جداییخواهی در مناطق مختلف دنیا جزئی از سیاستهای واشنگتن در 2 دهه اخیر بوده و نمونههای بارزی از آن در اروپا نیز مشاهده شده است.
وی افزود: در رابطه با افغانستان همچنین باید به پروژه آمریکایی "بلوچستان آزاد" اشاره کرد که هدف این پروژه ایجاد بلوچستان به عنوان یک کشور مستقل از راه تجزیه بخشی از قلمرو افغانستان، پاکستان و ایران میباشد و واشنگتن از این طریق میخواهد به ایجاد هرچ و مرج هرچه بیشتر در پاکستان و ایران دست یابد.
این کارشناس مسائل سیاسی و امنیتی منطقه تصریح کرد که در استان سیستان و بلوچستان ایران حدود یک میلیون نفر بلوچ به سر میبرند که در این استان اقدامات زیادی برای بازسازی اقتصادی و اجتماعی مناطق دنبال میشود و برخلاف تلاشهای بسیار فعال گروههای ضدایرانی (نظیر "مجاهدین خلق" و "فدائیان خلق" که با سازمان سیا ارتباط نزدیک دارند) به منظور ایجاد بیثباتی در مناطق مورد اسکان بلوچها، در جمهوری اسلامی ایران بحثی با نام مشکل بلوچها وجود ندارد.
این پژوهشگر روس افزود: در مورد تمایل تجزیهطلبی در شرق پاکستان (بلوچستان) که حدود چهار میلیون نفر بلوچ در این منطقه به سر میبرند، چنانچه به فعالیت سازمانهای سیاسی و اجتماعی بلوچها در خارج توجه کنیم خواهیم دید که به طور عمده این سازمانها از ترکیب بلوچهای پاکستانی تشکیل شدهاند و دقیقا توسط آنان به روحیات قوم گرایی در بلوچستان ایران دامن زده میشود.
وی ادامه داد: در افغانستان تعداد بلوچها زیاد نیست اما استفاده از این موضوع برای تجزیه افغانستان و ایجاد بیثباتی در منطقه کاملا امکانپذیر میباشد.
کنیازف با توجه به بحث خروج نیروهای ناتو و آمریکا در سال 2014 از افغانستان و واگذاری مسئولیت تأمین امنیت این کشور به نیروهای افغانی، تصریح کرد که آمریکا و ناتو بر روی تحقق طرح هرج و مرج قابل مدیریت در افغانستان و منطقه حساب باز کردهاند و چنانچه تجاوز آنها به افغانستان را در سال (2001) و عراق در سال (2003) جزئی از طرح بازسازی بخش شرقی به اصطلاح خاور میانه بزرگ بدانیم در این صورت به نظر میرسد تحولات غرب خاورمیانه و خاور نزدیک را در ابتدای سال 20011 میتوان تغییر بخش غربی این گستره بزرگ دانست.
این کارشناس روس اظهار داشت: در ظاهر با ناگزیربودن تجزیه لیبی، توجه به محور سوریه – ایران منتقل شده است و این توجه به استثنای سوریه و ایران (کشورهای محوری) همچنین کشورهای عربستان سعودی، یمن، بحرین و احتمالا عمان و به میزان زیادی ترکیه را نیز هدف قرار داده است.
به اعتقاد کنیازف قطع نظر از هرگونه نتیجه حاصله از اختلافات در سوریه، جلب ترکیه به آن منجر به ایجاد کردستان مستقل با دربرگرفتن بخشهایی از خاک سوریه، ترکیه، عراق و احتمالا ایران خواهد شد.
وی گفت: ایجاد بلوچستان مستقل از این نظر مهم است که در جهت تحقق آن، جمهوری اسلامی ایران هدف قرار میگیرد.
این کارشناس مسائل سیاسی و امنیتی افزود: در ظاهر توجیه واشنگتن برای ایجاد پشتونستان این است که آمریکا و ناتو برای حضور کامل در جنوب افغانستان امکان و ظرفیت لازم را در اختیار ندارند و احتمالا فرماندهان نیروهای غربی با بخشی از نخبگان پشتو بر سر نحوه تعاملاتشان به توافق برسند تا فضای اختلاف قابلمدیریت تداوم پیدا کند اما پایگاههای مهم در "شندند" و "بگرام" باقی خواهند ماند و همزمان نیروهای اصلی ائتلاف به اصطلاح ضدتروریستی به شمال افغانستان (مزار شریف) و بخشی نیز به کشورهای آسیای مرکزی منتقل خواهند شد.
این پژوهشگر ارشد انستیتوی شرقشناسی آکادمی علوم روسیه در ادامه این بحث تصریح کرد که در سال 2011 وزارت امور خارجه و مقامات نظامی آمریکا با دولتهای آسیای مرکزی به منظور استقرار بلندمدت نظامیان خود، مذاکرات متعددی انجام دادند که در این رابطه برای واشنگتن موارد زیر از اهمیت بالایی برخوردار است:
- گسترش حضور نظامی در پایگاه "مناس" قرقیزستان
- ایجاد تأسیسات نظامی در بخش قرقیزی وادی فرغانه (استانهای "اوش" و "باتکن")
- ایجاد تأسیسات نظامی در تاجیکستان (نواحی "کولاب"، "عینی"، "خاروق" و "مرغابی")
- استفاده از فرودگاه نظامی شهر "ماری" (ترکمنستان)
- بهرهبرداری از فرودگاههای نظامی ازبکستان (فرودگاههای نظامی شهر "تاشکند"، "چرچیق"، "ترمذ"، "خانآباد"، "بخارا" و بازسازی فرودگاه "ژاسلیک" در "قراقالپاقستان" این کشور)
- استفاده از فرودگاههای قزاقستان ("آلماتی"، "بارالدای" و "آرکالیک") و ایجاد پایگاه نظامی و نیروی دریایی در منطقه ساحلی "آکتاو".
کنیازف در ادامه افزود: بخش آشکار این نوع مذاکرات از طریق رسانههای منطقهای با طرح افزایش به اصطلاح تهدیدات امنیتی با خروج نیروهای آمریکا و ناتو در سال 2014 از افغانستان، توجیه میشود که به منظور تقویت این نوع ادعاها، گروههای تروریستی وابسته به سازمانهای اطلاعاتی آمریکا اقداماتی انجام میدهند که نمونههایی از آن در قرقیزستان و قزاقستان مشاهده میشود و میتوان اطمینان داشت که به تناسب ضرورت تقویت حضور نظامی آمریکا در آسیای مرکزی فعالیت اینگونه گروههای تروریستی تشدید خواهد شد.
وی افزود: تحلیل کلی اوضاع افغانستان، تاجیکستان و قرقیزستان نشان میدهد آمریکا این 3 کشور را به عنوان یک منطقه واحد اختلافات برگزیدهاست و سطح پائین حراست از مرز تاجیکستان با افغانستان و تاجیکستان با قرقیزستان این امر را بیشتر تأئید میکند که البته همجواری با این منطقه اختلاف، کشورهای دیگر این حوزه از جمله ازبکستان و قزاقستان را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد و این وضع به طور قطع پای روسیه را نیز در قالب سازمان "پیمان امنیت جمعی" به میدان خواهد کشید که به معنای افزایش گستره اختلافات خواهد بود.
به باور کنیازف پیچیدگی روابط تاجیکستان با ازبکستان و تشدید مسائل قومی در قرقیزستان با این موضوع کاملا مرتبط میباشد بدین معنی که بحث تجزیه افغانستان "اثر دومینو" را به دنبال خواهد داشت که نه تنها پنج کشور آسیای مرکزی بلکه بازیگران جهانی همچون روسیه و چین را نیز تحت تأثیر مستقیم قرار خواهد داد.
وی معتقد است، البته مسائل افغانستان و منطقه را میتوان از راه مذاکرات و فعال کردن سازمانهای منطقهای به طور مؤثرتری دنبال کرد ولی برای این مهم قبل از هر چیزی باید نیروهای نظامی خارجی از افغانستان بیرون بروند و تردیدی وجود ندارد که نیروهای ناتو و آمریکا خود عامل بیثباتی در این کشور و منطقه به شمار میروند.