
وقتی خادمین پهلوی هم مجبور به اعتراف به خدمات جمهوری اسلامی میشوند
آیا اگر رژیم شاه هم میماند بالاخره همین پیشرفتها حاصل میشد؟/ شاه چگونه پول کشور را خرج میکرد؟
گروه تاریخ / وحید خضاب: احتمالاً شما هم جزو کسانی هستید که در بحث با مخالفین یا منتقدین جمهوری اسلامی، وقتی صحبت از پیشرفت های عظیم پس از انقلاب در بعد مادی(از قبیل سد و راه و آب و برق و گاز و ...) کرده اید، جواب شنیده اید که :«این که هنری نیست، اگر رژیم شاه هم سرنگون نشده بود، بالاخره همین کارها را در طول سی و چند سال انجام می داد وحتی شاید بیش از این هم پیشرفت ایجاد می کرد!» این مسئله، شبهه ای است که حتی در ذهن برخی از طرفداران انقلاب هم بعضا وجود دارد.
در جواب این سخن، مطالب فراوانی می توان طرح کرد. از جمله اینکه ما می توانیم با بررسی ساده میزان درآمدهای سی و هفت ساله سلطنت محمدرضا پهلوی، حساب کنیم که با همان در آمد برای جمعیت همان وقت ایران چه کارهایی شده بود (یعنی به طور متوسط میزان پیشرفت در 37 سال با توجه به امکانات، چقدر بود) و گذشته از تعیین سرانه درآمد، مسئله مهم «عدالت اجتماعی» یا شکل توزیع واقعی ثروت را هم بررسی کنیم. ضمناً می توانیم ببینیم در طول آن 37 سال چه میزان (یعنی میزان نسبی) رشد صنعتی و علمی در کشور وجود داشته است. در کنار همه اینها، مسئله مهم نوع خرج کردن ثروت کشور توسط حکومت هم می تواند نشانگر این باشد که اگر آن روند ادامه می یافت، آیا وضعیت مثل امروز بود و این پیشرفتها حاصل می شد یا نه.
نمونه هایی از رویکرد فاجعه بار رژیم پهلوی در هدر دادن سرمایه های ملی ایران
نمونه هایی از قبیل حاتم بخشی سیصد هزار دلاری به یک پادشاه سرنگون شده توسط محمدرضا شاه، خرید میلیونی سلاح های آمریکایی آن هم برای حفاظت از امنیت خلیج فارس به نیابت از سربازان آمریکایی برای تضمین امنیت نفت آمریکا نمونه هایی از این دست است.(یعنی نفت را به آمریکا بفروشیم، با پولش از خود آمریکا سلاح بخریم، که به جای آمریکا، جان سربازان ایرانی را به خطر انداخته و امنیت تأمین انرژی آمریکارا تضمین کنیم! یعنی نفت را بده، پولش را هم بده، صنعت اسلحه سازی آمریکا را هم رونق بده، انرژی کل صنایع آمریکا را با امنیت تأمین بکن وضمناً جان سربازان ایرانی را هم بده و درنهایت تحت سیطره آمریکا هم باش!!).
درکنار اینها، برگزاری جشن های احمقانه و پرخرجی چون جشن تاج گذاری یا جشن های 2500 ساله سلطنتی که در این بین جای خود دارد.
جالب است در همین جا (خصوصاً برای کسانی که حسرت «عظمت»آن قبیل جشن ها را می خورند) قضیه ای را نقل کنیم. سرهنگ غلامرضانجاتی (نویسنده ملی مذهبی ای که هیچکس نمی تواند او را نویسنده حکومتی جمهوری اسلامی بشمرد) دریکی از کتابهایش، پس از ذکر خرج های سرسام آور و نجومی و حقیقتاً باورنکردنی جشنهای 2500 ساله (که آن را 200 ملیون دلار برآورد کرده)،این مطلب را نوشته است: «شاه، با برگزارى این جشن پر سر و صدا، مرحله تازهاى از سلطنت خود را آغاز کرد. شاید این کار نشانهاى بود از بیمارى بزرگ پندارى او، زیرا در همان اوان که میلیون ها دلار صرف هزینه خرید و ارسال مشروب، گل و غذا، از اروپا شد، و هنگامى که میهمانان در تخت جمشید، جگر غاز و خاویار مزمزه مىکردند، هزاران ایرانى در ایالات سیستان و بلوچستان، حتى در روستاهاى فارس گرسنه بودند. ... مؤلف در سال 1335 در معیت سرلشگر میرجلالى فرمانده سپاه جنوب، در شهرستان خاش شاهد این حقیقت تلخ و شرم آور بود، میر جلالى ضمن بازدید تنها مدرسه شهر، از مدیر آن که مرد ژنده پوشى بود پرسید: بچهها کجا هستند؟ مدیر جواب داد: ساعت تفریح آنهاست، عدهاى براى علفخورى به صحرا رفتهاند!» (تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، نشر رسا، جلد 1، ص 349)
گرچه اینها خود به تنهایی می تواند حقیقت را روشن کند، اما شاید جالب تر باشدکه جواب را از زبان یکی از خادمین صدیق سلطنت پهلوی بشنویم: عیسی پژمان.
عیسی پژمان، خادم صادق سلطنت طاغوت
عیسی پژمان یکی از عناصر بلندپایه امنیتی رژیم شاه بوده است. پژمان مدت مدیدی در سمت های بسیار بالای اطلاعاتی امنیتی رژیم طاغوت فعال بوده است؛ سمت هایی از قبیل: مسئول بخش کردستان در اداره اطلاعات خارجی ساواک، نماینده ساواک در عراق، معاون اداره بررسی اطلاعات خارجی ساواک، رئیس اطلاعات شهربانی کل کشور و مشاور اطلاعاتی حسن پاکروان (مشاور سیاسی وقت شاه) آن هم به توصیه شخص شاه.
پژمان در راستای خدماتش به رژیم، نشان های مختلف حکومتی هم دریافت کرده است. ضمناً او مدتی هم همسر آزاده (دختر اشرف پهلوی) بوده است.(رجوع کنید تندباد حوادث، خاطرات شفاهی عیسی پژمان، نشر علم، صفحات16 تا 18)
پژمان که در کتاب خاطرات خود (که اخیراً منتشر شده) کماکان از شاه با عناوینی چون «اعلیحضرت» و «پادشاه» یاد می کند و مدعی است «ساواک» خدمات فراوانی به ایران کرده و او هم اگر به آن زمان بازگردد حتماً مجدداً به ساواک می رود، پس از انقلاب هم چندان بی کار نبوده است. او به تصریح خودش پس ازپیروزی انقلاب مدتی به عنوان «مشاور امنیتی» ارتشبد بهرام آریانا مشغول به فعالیت بوده است و در همین راستا مدتی هم به همراه او درترکیه مستقر بوده است. آریانا (که از فرماندهان اصلی نظامی رژیم طاغوت بود) قصد داشت (بنا به ادعای نقل شده) طبق وصیت شخص شاه قبل از مرگ، از طریق اقدامات نظامی، جمهوری اسلامی را سرنگون کرده و به قول خودش «ایران را نجات بدهد»! (همان، صفحات 472 و 473)
عیسی پژمان پس از مدتی همکاری با آریانا از او جدا شد و سپس همکاری کوتاهی هم با شاپور بختیار (که او هم قصد داشت ایران را نجات بدهد!) داشت (همان، صفحه 474)
پژمان تصریح کرده که میدانسته (و بعدها هم بیشتر مطمئن شده)که انقلاب اسلامی با این کارها شکست خوردنی نیست و این مطلب را صریحاً به «ناجیان ایران» هم گفته است. (البته این شخص در عین اذعان به این همکاری ها مدعی است برای براندازی با هیچ کس همکاری نداشته. معلوم نیست «مشاور امنیتی» یک سلطنت طلب کودتاچی، چه نقشی جز براندازی میتواند ایفا کند!)
خدمات جمهوری اسلامی از زبان خادم طاغوت
در هر حال، این شمه ای بود از عملکرد و سوابق عیسی پژمان. حال ببینیم این آقای عیسی پژمان که صراحتاً می گوید جمهوری اسلامی باید «رویکرد» خود را تغییر دهد (همان، ص 483) راجع به فعالیت های جمهوری اسلامی چه نظری دارد. او درخاطراتش گفته است: «آمریکایی ها امروز منت ایران را می کشند و دست اجنبی و آمریکایی در ایران کوتاه شده است. ثروت های ایران توسط اروپایی ها حیف و میل نمی شود. از این همه سیاست توسعه فرهنگی و عمرانی و صنعتی و ... از پل سازی تا مترو در آن ایام خبری نبود. بیست سال شاه می گفت مترو می سازم اما خبری نشد! ایران امروزه صاحب صنایع و دانشگاه و ... است که در آن ایام نبود.» (همان، صفحه 483)
راست گفته اندکه «الفضل ما شَهِدِ به الاعداء» (فضل آن چیزی است که دشمنان به آن گواهی دهند). گرچه عیسی پژمان خود را «دشمن» جمهوری اسلامی نمی شمرَد اما در اینکه «دوست و دوستدار» جمهوری اسلامی هم نیست تردیدی نمی توان روا داشت.
آیا با این سخنان، هنوز هم می توان گفت اگر شاه هم بود این پیشرفت ها حاصل می شد؟ یا اینکه باید مطمئن بود اگر شاه بود، علاوه بر استمرار حکومت طاغوتی غیر شرعی اسلام ستیز و علاوه بر زیر پا رفتن عزت و کرامت ملت، پولهای مردم هم خرج جشنهایی می شدکه در حاصلش مردم بیشتری به علفخواری یا دست کم حلبی آباد نشینی می افتادند؟ کمی انصاف برای پاسخ کافی است.