مدتی پیش به اتفاق خانواده برای انجام برخی امورات خویش به
یکی از کلانشهرهای معروف رفته بودیم و پوشش ما نیز همین پوشش محلی یعنی لباس بلوچی
بود، نوع واکنش ها به لباس بلوچی متفاوت بود، عده ای ما را افغانی صدا می زدند و
تعدادی نیز پاکستانی خطابمان می کردند و گروهی نیز از سر کنجکاوی می پرسیدند اهل
کجا هستید؟ و یا اینکه افرادی دیگر در پس سکوت و با نگاه های معنادار بدرقه مان می
نمودند.
خلاصه در این میان نیز بودند کسانی که می پرسیدند لباس و
لنگ و کفش های محلی شما را می توان در کجای دنیا! یافت نمود و شاید هم علاقه مند
بودند برای تنوع و یا جلب توجه گه گاهی این نوع پوشش را انتخاب و
تجربه نمایند.
اما وقتی پاسخ ما به همه آنها این جمله بود که ما«ایرانی
هستیم و بعد بلوچ» واکنش ها نسبتاً یکسان بود و چهره ها شکل تعجب به خود می گرفت و
یا باروش برای برخی ها بسیار سخت بود یعنی حتی تعدادی از این افراد نمی دانستند عده
ای از هموطنانشان بلوچ هستند و با چنین پوشش و زبان خاصی!
اما برخی ها نیز اگر آشنا به واژه«بلوچ» بودند به لطف پخش فیلم هایی از رسانه ملی در سالهای نه چندان دور و به واسطه موضوع این فیلم ها یعنی قاچاق مواد مخدر ،ناامنی و شرارت می شناختند ما را اینچنین.
اما در پس این برخوردها در طول یک هفته ای شهر پرهیاهو، اندک کسانی نیز بودند که بطور گذرا و یا چند روز ،ماه وسال در بلوچستان تجربه بودن با بلوچ را داشته اند؛ فقط این عده از مرام، میهمان نوازی، صداقت و یا اینکه از فرهنگ و هنر این قوم حرف ها به میان می آوردند و خاطرات خوش بودن در آنجا را.
باری؛ در این رهگذر و در چند صد کیلومترها فاصله از آن شهر شلوغ قصه ها، هستند قومی در استانی بنام سیستان و بلوچستان و در منطقه ای وسیع بنام بلوچستان با پوششی متفاوت و زبانی خاص و فرهنگی متنوع که قلبشان آکنده از مهر مام وطن است که ایرانی بودن را اصلی اساسی می دانند.
و شاید باز هم روزگاری از آن مردمان شهر قصه ها گذر کسانی بیفتد اتفاقی در قطعه از این خاک پاک و تجربه چند صباح بودن را بنماید تا ما را غبار آلود نبیند و در پس پرده ننگرند و بداند بلوچ کیست و از کجا آمده است؟
نقاشی از: استاد مرتضی کاتوزیان
بلوچ بیدار