رازگو بلوچ
جماعت تبلیغ، نیتی خیر، ولی پاسخ به کدامین نیاز؟!
جماعت تبلیغ یک جریان وارداتی است از "رای وند" پاکستان. در ابتدای این حرکت مولوی های عمدتا "دیو بندی" بلوچستان آن را برنتافتند و روی خوش نشان ندادند و احتمال می دادند که در تضاد با رویه آنها باشد. ولی وقتی که این جریان ریشه دواند و پتانسل های خود را در یارگیری و بسیج اجتماعی نشان داد، آنها با چرخشی تدریجی همراهش شده و حتی آن را به مصادره خود درآوردند.
این جریان به خودی خود ادعایی ندارد و ظاهرا مزاحمت آن چنانی هم جز این که غافلگیرانه دم در خانه ها و در معابر عمومی ظاهر شده و چند دقیقه ای وقت شهروندان را برای ارشاد شدنی مفت ومجانی بگیرد مزاحمت دیگری ندارد. به ابعاد و تفاسیر سیاسی و امنیتی موضوع هم کاری نداریم که نه در آن مقام و موقعیتیم و نه از آن سر در می آوریم. ولی با این وجود باید گفت که از خطر اصلی این جماعت نه به دلیل نوع کارکرد آن بلکه به خاطر جایگاهی است که در جامعه اشغال می کند.
یک شکم خالی غذا می خواهد. یک ذهن جستجوگر دانش می خواهد. یک روح تشنه پالوده شدن هم "طریقت" می خواهد. شکم و ذهن و روح گرسنه و کاوشگر به اولین غذا که می رسند نوک می زنند. حال اگر به سفره ای حاوی غذاهای مقوی و جور واجور رسیده باشند جای نگرانی نیست، هم برنج و گوشت می خورند و هم شیرینی دسر. ولی اگر هر روز فقط شیرینی دسر سر سفره شان باشد چه؟ معلوم است که شیرینی جذاب است و سیر کننده. اما مشکل این است که دیگر بعد از آن به هیچ غذایی نمی شود لب زد. یک جور سیری کاذب. یک جور احساس بی نیازی. یک جور حس رسیدن به همه پرسش های ذهن و استغنای روح. دیگر صجبت از انبوه نیازهای ادمی و پیچیدگی های روحی و روانی او پیش او می شود بلا تشبیه مثال شیپور زدن پیش گاو.
دیگر فرهنگ پیش او معنایی ندارد، بیکاری و استخدام جوانان را نمی فهمد که چیست، ورزش را مسخره می پندارد. با موسیقی مثل جن و بسم الله می شود. تلوزیون را لانه شیطان می داند. درس و تحصیل و دانشگاه را بی اهمیت می داند. سیاست برای او بی معنا است. نیازهای روزمره و کلان اجتماع برای او معنا می شوند. و از آن بدتر، نگران است که چرا دیگران مثل او نیستند و از راه رستگاری به در شده اند. فکر و ذکرش می شود کول کردن مردم و کشان کشان دور کردن شان از لهیب ذوزخ. در ذهن خود برای خود نقش یک ناجی ، یک قهرمان اخروی قایل می شود و دیگران پیش چشمش حقیر. در ظاهر مظلوم و بی ادعایش کوهی از ادعاهای پنهان لانه می کند. حتی با همان قواعد خود او خود می شود اسیر هوای نفس و شیطان، ولی گمان دارد که دیگران را از راه شیطان دور می کند.
رادیکالیسم در هر چهارچوبی بد و نفرت آور است. اسنان پیچیده هزار بعدی را تک بعدی و رباط گونه می کند. خطری از این بزرگتر؟!
برادرم ظاهرا" به خوبی که معنای سیاست رانمی فهمی یکی دروغ و دیگر حرفهای شما و ... جانم دراین راه هیچکس نمیگوید درس نخوان بلکه بنده شخصا "بگویم که هیچکس از این جماعت مخالف درس و فعالیت اجتماعی نیست تحصیلکرده , بازاری , تاجر , و تمام اقشار در کنار هم و بون تبعیض بر سر یکسفره و از یک غذا میخورند و ایراد همدیکر مثل جنابعلی نمگیرند
اگر کسی به پاسخ نداده به این خاطر بوده که برای هر ... یک سنگ بردارند سنگ توی دنیا نمی ماند