صدیق حسین زاده
وقتی مطلب « رابطه روشنفکری و سیاست در بلوچستان » را می نوشتم ، تصور نمی کردم اینقدر مورد توجه قرار گیرد و کار به اینجا برسد که دوباره مجبور به پرداختن به آن موضوع شوم و مواضع ام را یک بار دیگر بیان کنم. محمد اکبر امیری نویسنده وبلاگ « آهوران سرزمین من» که تازگی به جرگه وبلاگ نویسان پیوسته ، در مطلبی تحت عنوان «مصلحت خود نیز حقیقت است» سعی کرده پاسخی به مطلب این قلم بدهد.
ضمن تشکر از این وبلاگ نویس که با علاقه به نقد موضوعات مطرح شده در فضای مجازی می پردازد ، می دانم ایشان منظور و هدف من را از نگارش مطلب یاده شده درک نکرده اند ، اما لازم دیدم به جهت حسن نظر همان دوستانی که با من همکلام و همصدا شده اند به مواردی اشاره کنم.
به قول دوستمان رازگو بلوچ ، به نظر می رسد ایشان مفهوم روشنفکری را متوجه نشده اند و آن را با افراد تحصیلکرده و یا نخبه اجتماعی یکسان فرض کرده اند زیرا همه دفاعیات وی از تحصیلکرده ها و نخبه های جامعه است نه از روشنفکران و جریان روشنفکری. صرف نظر از این که اصلا دفاع شان به حق بوده یا خیر.
بارها و بارها چه در وبلاگم و چه در مطالبی که در دیگر سایت ها و نشریات نگاشته ام و چه در محافلی که حضور داشته ام ، اعلام کرده ام که گفتگو بهترین راه حل جهت عبور قوم بلوچ از بحرانی به نام «روزمرگی» است ، این بحران بلوچ را چنان در خود غرق کرده که نجات غریقی ماهر هم شاید نتواند او را نجات بخشد.
اما مصلحت چیست ؟ از کدام مصلحت حرف می زنیم و اصلا" از کی معنای مصلحت با دروغ و پنهان کاری یکی شده است ، چرا سعی داریم خودمان را گول بزنیم و اطرافیانمان را هم وادار کنیم که باور کنند هر چه به نام مصلحت اتفاق می افتد حقیقت است.
بلاگر عزیز ! از مطلب شما دریافتم دنیای شما با دنیایی که من در آن سیر می کنم و برای آینده بلوچ متصور هستم کاملا" متفاوت است ، در دنیایی که من ساخته ام ، آدم ها همدیگر را نمی کشند و به جای سلاح از زبان خود استفاده می کنند ، در دنیای من جدا کردن انسان ها تحت لوای طایفه برتر و قوم بهتر معنایی جز این ندارد که عده ای انسان ها را بز و گوسفند می شمارند تا بر سر آنان معامله ای سود آور انجام دهند ، در دنیای من آدم ها را به نام شهر و دیار از هم جدا نمی کنند تا سر آرمان هایی پوشالی با هم بجنگند.
دوست عزیز! مثل اینکه شما فراموش کرده اید ، وارد قرن بیست و یکم شده ایم و دنیا دیگر صبر نمی کند تا شما ببینید مصلحت بر چه چیز و کدام کار است و منتظر نمی ماند تا کدخدا و شیخ و ریش سفید جمع شوند و شاید تصمیمی بگیرند. بر خلاف نظر شما من فکر می کنم که درد مردم بلوچستان این نیست که واقعیت ها را نمی دانند ، درد این است که بیشتر مردم ما بهتر از من و شما می دانند حقیقت چیست و واقعیت کدام است ، ولی آن را به نام همان مصلحتی که شما از آن دم می زنید کنار می زنند تا مبادا گزندی به منافعشان وارد آید و شاید هم می ترسند انگ بی دینی و ارتداد بر آنان ببندند.
بهتر با درس گرفتن از تاریخ گذشته نگاهی به آینده داشته باشیم ، سالیان سال است که عده ای با در دست گرفتن مصلحت جامعه بلوچ هر چه خواسته اند گفته اند ، خورده اند ، کرده اند و برده اند.