نویسنده :
صلاح الدین درخشان
اصولا ما ادمای خوش شناسی نیستیم . خداوند مهربان نعمتهای بی کران خود را نصیب مان کرده است اما نحوه استفاده از آن نمی دانیم . استان زرخیزی همچون سیستان و بلوچستان داریم اما انگ نا امنی . شرارت- تفرقه و ..... باعث شده همه با دیدی دیگر به آن بنگرند . همسایگی با دو کشور پاکستان و افغانستان و وجود مرزهای طولانی خشکی و دریایی به جای فرصتی برای توسعه به عنوان تهدیدی برای امنیت مان شده است و مواد مخدر و تروریسم دو کالای نکبت وارداتی کابوس خوابهای مان شده است
ما از وکیل و مسئول دلسوز هم شانس نیاورده ایم . وکلای ما یا به شانس قرعه و تقدیر وکیلمان شده اند و یا به قدرت زر و سیم
کفایت و شایستگی و توانمندی هم کالای نایاب در وجود وکلای مان بوده و است . و هر کسی که هم اب تهران از گلویش پایین رفته دیگر جدایی از آن و فراموش کردن رادی برازنده وکالت برایش امری محال بوده مگر آن که عزرائیل بین عاشق و معشوق جدایی بیندازد
مسئولین ما هم بسیار خوش سخن و شیک پوش و خوش ذوق هستند . و در دادن آمار و ارقام عالمانی بی بدیلند .
ما روزهای سخت زیادی را تجربه کرده ایم . اما سه روز تلخ که می توانیم تلخ ترین شان بنامیم هرگز از یادمان نمی رود
یک:روزی که شهید شوشتری با قلبی مالامال از عشق به دردمندان و کوله باری از تجربه به میدان آمده بود تا غبار غم از چهره بلوچ بزداید و بگوید که تروریسم شایسته نام بلوچ نیست و لیاقت بلوچ بیش از انچه دارد هست . اما کوردلان و خفاشان شب او را به آرزوی همیشگی اش (شهادت) رساندند و خون فارس و بلوچ و شیعه و سنی در هم آمیخت و ملتی را عزادار کردند اما خون شهدای وحدت باعث تنومندی درخت وحدت شد
دوم :روزی که خفاشان شب عزاداران حسینی را هدف قرار دادند و حرمت خدا و پیامبرش را وقعی نگذاشتند و این بار نیز خون فارس و بلوچ و شیعه و سنی در هم آمیخت .و تاسف بار تر از ان افکار کسانی که هر کسی را درلباس بلوچ می دیند عبدالمالک و ایادی اش را تجسم می کردند و در واقع این خواست کسانی بود که بلوچ و غیر بلوچ را عزادار کرده بودند
سوم : روزی که نونهالان مان را به مسئولین بی مسئولیتی سپرده بودیم تا نگهبان روح و جسم شان باشند و قله های علم و دانش را فتح کنند تا شاید چراغ راه دیگران شوند اما خوابگاه دبیرستان محل عروج ارواح پاکشان شد و دیگر هرگز خانه و کاشانه خود را ندیدند
این سه روز از تلخ ترین روزهای عمرمان است . در این سه روز در بیمارستان امام علی (ع) قیامت برپا بود .
تلخی و ناکامی از نامردمی نامردان و خفاشان شب از یک طرف و ضعف مدیریت و ناتوانی و کمبود امکانات از طرف دیگری که گلهای باقی مانده در حال پرپر شدن بودند
حادثه اتش سوزی در حوالی ساعت شش صبح در یکی از اتاق های دبیرستان دانشگاه دریانوردی چابهار اتفاق افتاد . در دم دو تن از نونهالان پرپر شدند و سه تن دیگر با درصد بالایی از سوختگی حوالی ساعت 7 تا 7/15 به بیمارستان امام علی (ع) منتقل شدند .کمبود امکانات – نداشتن بخش سوختگی – اتاق ایزوله و ..... همه و همه سبب شد که پزشکان بیمارستان جهت انتقال هرچه سریعتر مجروحان به مرکز استان نظر دهند .والدین و همراهان مجروحان از ساعت 8 صبح تا 1 بعد ظهر بر سر نحوه انتقال به زاهدان و یا تهران به صورت آمبولانس زمینی و هوایی درگیر بودند . همه به فکر تهیه آمبولانس هوایی و رساندن لحظه ای این نونهالان به مراکز مجهز بودندفرماندار شهر در بیمارستان حضور پیدا کرده بود تا شاید بتواند کمکی به حادثه دیدگان بکند اما همه فعالیت ها و هماهنگی ها بی هیچ نتیجه قابل توجهی پایان یافت و مجروحان پس از از دست دادن حدود 6 ساعت زمان با آمبولانس زمینی راهی زاهدان شدند
روزهای سخت می گذرد اما انتظار داریم انان که سرپرستی و مسئولیت ما پذیرفتند ذره ای از حمیت و عرضه در وجودشان بجوشد
نمایندگان ما به ذره ای از درایت و آگاهی و نیاز دارند که برای تامین حداقل امکانات ما چه بگویند و از کجا بخواهند و چگونه پیگری کنند
مسئولین محترم : حق مسئولیت را ادا کنند و امانتداران خوبی باشند . نونهالان معصوم ما که از شهرها و روستای های مختلف در پناه چنین مسئولانی چه سر انجامی خواهند داشت . خانواده هایی که داغدار چنین حوادث ناگواری شده اند چه توجهیی را می توانند قبول کنند .
حادثه خبر نمی کند اما پیشگیری از سوانح و حوادث و تامین امکانات رفاهی و رعایت استانداردهای لازم شرط لازم برای جلوگیری از به وجود امدن چنین حوداثی است
چابهار اخرین نقطه ایران است .مسئولین و نمایندگان استان صدای رسای شان گوش فلک را کرده است که چابهار متحول خواهد شد و به عنوان پیشانی توسعه استان ان را به رخ مردم می کشند
اما دریغ از حداقل امکانات درمانی- حداقل امکانات خو.ابگاهی – آموزشی و .....
از طلا گشتن پشیمان گشتیم مرحمت کرده ما را مس کنید