جامعه شناسی دروغ
بسیار غیرمحتمل می نماید که کسی در جریان زندگی روزمره خود شاهد دروغگویی و دروغی
نبوده باشد. همه ما تجربه دیدن درج تبلیغ حراج کالاهای فروشگاهی را داریم که پس از
مراجعه به درون مغازه متوجه می شویم که از حراج خبری نیست. یا دیده ایم قصابی که
گوشت مغازه خود را به قیمتی غیر از آنچه که به در مغازه نصب کرده، به فروش می
رساند.
یا آمار و ارقامی که به دروغ بیان می شوند، یا شرکت تجاری که درباره کالاهای خود تبلیغ دروغ تحویل مشتری می دهد، یا کسانیکه پیرامون ما برای رسیدن به هدف خود به دروغ متوسل می شوند. خلاصه ردپای دروغ در همه جا هست و دام دروغ در همه جا گسترده است و کمی بی دقتی لازم است تا مورد سو»استفاده، فریب و کلاهبرداری این و آن قرار بگیریم . هرچند دروغگویی خصلت فردی ناپسندی است که روانشناسان به علت توسل به آن در فرد می پردازند، اما از آنجا که این خصلت در گستره اجتماعی، حیاتی گسترده دارد و از مبنایی بنیادین در روابط و مناسبات و گفتگوی میان مردم جامعه برخوردار است، بررسی دلایل ارتکاب به آن در حوزه کار جامعه شناسی نیز قرار می گیرد. به بیانی دیگر، هرگاه دروغ، پدیده ای اجتماعی باشد، بررسی عوامل ایجادکننده آن موضوعی جامعه شناختی نیز می باشد و لازم است به این پرسشها پاسخ داد که براستی چرا این همه دروغ؟ با توجه به نکوهش این ویژگی ناپسند از جانب دین و آموزه های همه مذاهب و تقبیح این صفت زشت از جانب فرهنگ ملی، جای این پرسش است که خاستگاه این خصلت ناپسند چیست و چرا دروغ جزئی جدایی ناپذیر از زندگی روزمره است؟ در این مقاله به علتهای مهم جامعه شناختی این پدیده پرداخته شده است.
1- کارکردگرایان براین باورند که بقای یک رفتار، پیامد داشتن کارکرد مثبت آن است. بر این مبنا، چنانچه نهادی یا رفتاری در جامعه نهادینه و ابقا گردد، بدین دلیل است که آن نهاد یا رفتار دارای کارکرد مثبت است. از این زاویه، دروغگویی در جامعه لاجرم دارای کارکردی مثبت است که همچنان امکان حیات می یابد. کارکرد دروغگویی این است که از طریق آن مخاطبین جذب می شوند، مغازه ها مشتری پیدا می کنند و جنسی فروخته می شود. این بدین معناست که دروغگو این تجربه را بدست آورده که از طریق دروغ می شود تبرئه شد، نظر مثبت دیگران را به خود جلب کرد، کار ناشایست خود را پنهان کرد، دیگران را براحتی فریب داد، جنس بیشتری فروخت و سود بیشتری بدست آورد. پس دروغ سبب فروش کالای بیشتر یا جذب مخاطب و سود بیشتر می گردد بنابراین پیامدی مثبت برای استفاده کننده از آن وجود دارد.
2- چون دروغ امری نهادینه در جامعه است، قبح آن ریخته شده و مخاطب فریب خورده پس از کشف دروغ معمولا براحتی از دروغ دروغگو عبور می کند و این خود سبب جاده صاف کردن برای رفتار دروغگو می گردد. به بیانی دیگر دروغ هزینه ای برای شخص دروغگو در بر ندارد و پرده از رخ دروغ برکشیدن سبب اعمال مجازات رسمی یا حتی غیررسمی علیه شخص دروغگو نمی شود، به همین خاطر این رفتار ادامه می یابد.
3- ضعف جامعه مدنی سبب می شود تا دروغ توسط اجزای این جامعه نتواند به چالش کشیده شود یا دروغ دروغگو بر ملا نشود که پس از آن شخص دروغگو مجبور به پاسخگویی نسبت به ادعاهای خود و دفاع از سخنان و عملکرد غیرواقعیت گرایانه یا کجروانه خود گردد. وجود یک جامعه مدنی قوی و نهادینه شده سبب می شود تا نتوان دروغ را به آسودگی مرتکب شد و از عواقب آن آسوده ماند. یک جامعه مدنی قوی، مردم و مسئولان را پاسخگو بار می آورد و آنها را نسبت به رفتار اجتماعیشان مسئول می سازد. برعکس; نبود آن، عرصه را برای جولان دروغ و رواج یافتن فرهنگ دروغگویی هموار می سازد.4- نبود فرهنگ تفکر در میان گروه های مخاطب دروغ سبب می شود تا شنونده در مورد صحت سخنی که می شنود تفکر نکند و حقانیت و درستی و سلامت سخنی که بیان می شود را نتواند شناسایی کند. گروه هایی از مردم با ساده اندیشی، راوی سخن را به جای سلامت سخن معیار قرار می دهند و با اعتماد کردن کورکورانه به زننده حرف، زحمت اثبات راستی سخن شنیده شده را به خود نمی دهند و از موضعی ساده لوحانه بر آنچه می شنوند، مهر راستی می زنند. اشاعه دروغ هنگامی امکان پذیر است که مردمی وجود داشته باشند که براحتی دروغ را بپذیرند و بجای سخن راست از آن پیروی کنند.
5- هنگامی که مردمی به رفتاری عادت می کنند، آنگاه در مورد درستی یا نادرستی آن رفتار تعقل نمی کنند. عادت، کشنده تعقل است. هر گاه دروغ به عادتی در میان گروه های اجتماعی تبدیل شود، به صورت ناخودآگاه در روابط روزمره مردم جریان می یابد و به گونه ای خود بخودی تکرار می گردد بدون آنکه در مورد سلامت این رفتار تعقل شود.
6- یک رفتار زمانی در میان مردم جریان می یابد که عکس آن کارکرد مثبت نداشته باشد. اگر راست گفتاری، بازاری نداشته باشد و سخن راست گفتن دارای کارکرد مثبت نباشد و راست گویان منافع خود را همواره در خطر ببینند و بخاطر بر زبان آوردن سخن راست توبیخ شوند، از بیان سخن راست پرهیز می کنند تا از خطر مصون بمانند. اگر کودکان متوجه شوند که راستگویی آنها مجازاتی در پی دارد، آنگاه به دروغی متوسل می گردند تا از مجازات رهایی یابند.
7- اگر بیان سخن راست هزینه اجتماعی داشته باشد و افراد خود را برای بیان مواضع خود آزاد نبینند و احساس امنیت نکنند، و مثلا در نتیجه بیان آزادانه خود به سخره گرفته شوند، آنگاه حقیقت را در پرده می نهند و از بیان آن خودداری می کنند. فاش گویی نیاز به امنیت و سپر روانی اجتماعی دارد و هر گاه افراد یک جامعه از این مزایا بی بهره باشند، بیان سخن راست را به دروغ وا می نهند.
8- دروغگویی اجتماعی نشاندهنده وجود روابطی ناسالم و مناسباتی غیرصادقانه در پهنه جامعه است. اگر مردمی در عرصه های مختلف زندگی روزمره به راحتی دروغ بگویند و دروغ بشنوند و هم گوینده و هم شنونده دروغ به سادگی از آنچه می گویند و می شنوند عبور کنند و به زشتی رفتار خود نیندیشند و توبیخ و مجازاتی متوجه هیچکدام از آنها نیز نشود، آنگاه باید به این واقعیت تلخ اذعان کرد که چنین مناسباتی تنها در یک جامعه ناسالم امکان حیات می یابند. همانگونه که انسان سالم و متعادل و متعالی از دروغ بیزار است و در سخن خود همواره راستگویی را رعایت می کند، جامعه سالم نیز از دروغ بیزار است و در روابط و مناسبات میان اجزای آن دروغ جایی ندارد، بلکه ضدارزش محسوب می شود و دروغ را نشانه عقب ماندگی، آسیب شخصیتی و اجتماعی و حقارت وجودی تلقی می کند و از آن پرهیز می دهد و الگوی راستگویی را بنیاد فرآیند جامعه پذیری اعضای جدید می داند و در شخصیت افراد و ارکان جامعه نهادینه اش می سازد. در یک جامعه سالم و مناسبات اجتماعی سالم است که دروغ جایی ندارد و کارکرد اجتماعی خود را از دست می دهد. وجود دروغ در مناسبات اجتماعی نشانه ایست از آنچه نباید باشد.
9- رواج داشتن دروغ و دروغگویی در کلیت جامعه و در میان اقشار مختلف اجتماعی و فراگیر بودن آن به ویژه نشان از وجود اختلال در فرایند جامعه پذیری در خانواده و نظام آموزش و رسانه ها دارد که این سه، از مهم ترین عوامل الگوساز در روند جامعه پذیری هستند. اگر چه "فرهنگ آرمانی" جامعه ایران به دلیل متاثر بودن از آموزه های دینی و ارزش های ملی ضددروغگویی است و همواره بر راستگویی تاکید دارد، اما "فرهنگ واقعی" این جامعه دروغ را ساخته و پرداخته می کند و آن را به الگویی کارآمد در مناسبات عینی و روابط روزمره اجتماعی تبدیل کرده که در جریان انتقال هنجارها از نسلی به نسلی دیگر انتقال می یابد.
10- گاهی هدف وسیله را توجیه می کند. استفاده از دروغ برای رسیدن به هدف این واقعیت را به ذهن متبادر می سازد که هرگاه در یک جامعه معیار تعیین جایگاه اجتماعی، میزان رسیدن به موفقیت باشد، آنگاه گروه هایی از مردم برای رسیدن به هدف خود، به وسیله رسیدن به آن اهمیتی نمی دهند و از تحصیل وسایل نامشروع برای دست یازیدن به اهداف خود ابایی ندارند. چنین مردمی به ماهیت وسیله و سلامت راهی که در آن طی طریق می کنند، اهمیت نمی دهند، بلکه مهم تنها اینست که خواسته هاشان تحقق یابد. از آنجا که دروغگویی برای چنین افرادی به مثابه نردبانی عمل می کند که بزودی به بام اهداف خود برسند، لذا از آن سود می جویند بدون آنکه ماهیت وسیله و ارزش روش مورد استفاده را مورد توجه خود قرار دهند.
چه باید کرد؟
دروغ زدایی از روابط روزمره اجتماعی می بایست از بنیان های جامعه که به ویژه خانواده، سازمانهای آموزشی و رسانه های همگانی هستند آغاز شود. والدین گرامی بدانند که راستگویی ابعاد مختلفی دارد که شامل راست گفتاری و راست کرداری و راست پنداری در همه زمینه های زندگیست. چنانچه در رفتار آنها میان این جنبه های مختلف تناقضی آشکار گردد، دروغگویی زاده می شود و با فریب و ریا ترکیب می گردد و در شخصیت کودکان نهادینه می شود. بدانند که به همان اندازه که کودکان خود را به پیتزافروشی و ساندویچی می برند، دست کم به همان اندازه نیز می باید آنها را به کتابخانه و تئاتر و کتابفروشی و مراکز فرهنگی برد، چراکه این تنها روح سالم و شخصیت رشدیافته و متعالیست که ماوای رفتار سالم است و شخصیت رشدنیافته و نامتعالی و روح حقارت یافته به ناگزیر به دامان دروغ و سایر آسیب های رفتاری و شخصیتی در می افتد. مربیان گرامی کودکان در مهدهای کودک و دبستانها بدانند که روح و خمیرمایه شخصیت کودکان در دست آنهاست و رفتار و گفتار و آموزه ها و شیوه های تربیتی و آموزشی و واکنش ها و روابط ایجادی و دغدغه های جاری آنها شخصیت کودکان را می سازد و هرگونه تناقض و ناهماهنگی میان وجوه مختلف تربیتی و رفتاری آنها سبب بروز شخصیت نامتعادل و نامتعالی در کودکان می شود و دروغگویی ازجمله محصول مناسبات و الگوهای ناسالم در فرآیند آموزش در دوره های آغازین زندگیست. معلمین زحمت کش بدانند که بارآوردن افراد راستگو تنها از مسیر پند و اندرز و نصیحت نمی گذرد، بلکه کلام و رفتار و منش آنها و مناسباتی که در کلاس جاری می سازند و واکنشی که در موارد مختلف از خود نشان می دهند و شیوه های آموزشی که مورد استفاده قرار می دهند به الگوهای پایداری در شخصیت فرزندان این جامعه مبدل می گردند. متولیان اخلاق اجتماعی و مسئولان رسانه های دلسوز نیز بدانند که الگوها و آموزه های آنها مستقیم و غیرمستقیم به الگوهایی نهادینه شده در جامعه مبدل می گردند و برنامه هایی که ارائه می دهند تاثیر تعیین کننده ای درپرورش شخصیت افراد جامعه از خود بجا می گذارد. بدانند که لازم است جامعه شناسان و روانشناسانی در کنار خود داشته باشند تا از تاثیرات و پیامدهای برنامه هایی که می سازند و به مخاطبین اجتماعی ارائه می دهند، اطمینان علمی حاصل گردد. مسئولین محترم بدانند اگر تحصیل رفاه از طریق راستگویی میسر نگردد و دروغ به رهایی از فقر کمک نماید، دروغگویی رواج می یابد. جامعه ای سالم است که سرچشمه و همه منابع ایجادکننده دروغ در آن خشکیده شوند. دروغ را می باید از ریشه خشکاند وگرنه بدنه و شاخه و برگ و میوه روابط و مناسبات اجتماعی درخت جامعه آغشته به سم دروغ می شود.
نویسنده : دکتر بهروز مرادی
جامعه شناس و مدرس دانشگاه