سرزمینم بلوچستان

اخبار بلوچستان,فرهنگ بلوچستان,تاریخ بلوچستان و جهان

سرزمینم بلوچستان

اخبار بلوچستان,فرهنگ بلوچستان,تاریخ بلوچستان و جهان

امید جوانان به فردا

 

 

 نویسنده : عباس دبستانی

 

کشور  عزیز  ما به لحاظ  ترکیب جمعیت  انسانی، یکی از جوان ترین کشورهای حال حاضر 
جهان است. اما باغبانان این باغ اندیشه  و خلا قیت،  دانسته  ونادانسته از یاد اصله
ها ونهال های بارور، غافل مانده اند. به خوبی  واقفیم که دوران  اصلی رشد و
بالندگی  فکری و  جسمی  هر فرد ، تحقیقا از دوازده  و حتی ده سالگی  آغاز  می شود و
تا بیست و دو  و حداکثر  تا 24 تا 25 سالگی ادامه دارد.

این دوران 12 تا حداکثر 15 ساله از نگاه دانشمندان و متخصصان جامعه شناسی، دوران طلا ئی نامیده شده است، زیرا این مقطع 15 ساله زمانی است که شکل پذیری شخصیت، منش، خوی، مرام و حتی اندام فیزیکی، انسان شکل واقعی گرفته است; پس این دگرگونی و دگر دیسی های طبیعی، به همراهش یک سلسله، التهاب، هیجان، جوش و خروش، حیرت و سرگردانی و سرخوردگی، عشق و نفرت و وفا وجفا و مهم تر از همه انگیزه آزادی طلبی و استقلا ل فکری و زیستی را به ارمغان می آورد، که اگر پدران و مادران و مسوولا ن جامعه، از حقیقت کتمان ناپذیر آن غافل باشند، ناهنجاری و لجام گسیختگی و سرخوردگی و ناامیدی، همچون یک طوفان بنیان کن، نسل یا نسل هایی را به نابودی تهدید می کند.
متاسفانه در جامعه ما، افراد 50 سال ببالا ، گوئی از ابتدای حیات، پنجاه یا شصت هفتاد ساله بوده اند، و بعضا آن جوش و خروش و هیجان های نوجوانی و جوانی را فراموش کرده اند و همواره در برابر آرزوها و امیال جوانان، به جای آن که در کنار آنان باشند و خود را به صورت یک چهره مشکل گشا و سنگ صبور آنان نشان دهند، آنان را بر نمی تابند و در مقابل قشر جوان قرار می گیرند و نتیجه آن می شود که پدیده های زشت و بی سابقه خانه گریزی، سرپیچی از خواسته ها و خواهش های والدین و روی آوردن به آسیب های جدی جامعه یعنی انواع اعتیاد و خشونت و ضرب و جرح و نتیجه زشت تر سرقت و قتل و زندان و سرانجام اعدام،... حاصل می گردد; همچنان که لحظه ای غافل شدیم اما صد سال را همان دور شد.
این واقعیت آسمانی را باید جوانان عزیز ما بدانند که، پدران و مادران و مربیان و مسوولا ن اخلا ق و تعلیم و تربیت اجتماع، دلسوزان بی چون و چرای آنان هستند، لذا باید با تمام وجود در هر مرحله از زندگی سپاسگزار آنان باشند، که خوشبختانه جوانان ایرانی آئینه تمام نمای قدردانی و حقشناسی و سپاسگزاری هستند; اما آنسوی سکه یعنی اگر غمگساری و دلسوزی پدر و مادر یا مسوولا ن، هدفمند و آشکار نباشد نتیجه ای جز ملا ک های هولناک مذکور را در پی نخواهد داشت.
همه می دانیم که جامعه امروز ایران ناخواسته از یک فضای عبوس و پیچیده برخوردار شده است. حال در چنین حال و هوائی که بازگشت آرامش و امنیت از نان شب واجب تر است، چگونه است که جوانان را به حال خودشان رها کرده ایم و پاسخگوئی به خواسته ها و تمایلا ت آنان را همواره ناشنیده و نادیده می گیریم؟ پدران و مادران ارجمند! مسوولا ن عزیز! متولیان مهربان و نامهربان! استانداران دلسوز! این هشدار را جدی بگیرید. اگر حمایت های مادی و عاطفی و معنوی خود را همچنان از جوانان سراسر مملکت دریغ نمائید، دیریازود به درجه و مرحله ای از آسیب پذیری خواهیم رسید که در آن روز نه تنها علاج پذیری غیر ممکن،که بستن سیل های خروشان تخریب فکری و مراجعت به سرمنزل اول، به باور من محال خواهد بود.
بیائیم به جوانان امکان شغل، ازدواج، آزادی همراه با گسترش کانون های ورزشی و تفریحی و اعتماد به نفس و اطمینان خاطر با نمایاندن افق روشن فردا آنگونه هدیه کنیم که خویشتن خویش را دوباره بشناسد و مطمئن شود که بدون تبعیض به این جامعه و ملت بزرگ تعلق دارد; صد البته، آزادی که با منطق و سلا مت جامعه منطبق باشد، هدف و منظور است.
بزرگترهای سپید موی جامعه، باور ندارند که هدایت و حمایت و همراهی و همسوئی با جوانان این عصر به آسانی گذشته نیست زیرا در دوره آنان از این تکنولوژی جدید و دنیای اینترنت و فیس بوک خبری نبود، نتیجه آنکه چاره در فهمیدن و درک همه جانبه آنان است. چرا گروهی از میانسالا ن و بزرگسالا ن، گاه با نگاه های بی تفاوت و خالی از باور; جوان امروز را می نگرند؟ چرا بزرگان و به ویژه بسیاری از مسوولا ن کلیدی جامعه، تصور می کنند تا روز قیامت، عهده دار این مقام و رتبه دنیائی هستند؟ چرا گروهی که بر اسب مراد می تازند، باور دارند که فقط آنان مسلمان و خداشناس واقعی اند و بقیه ملت، رعیت هائی مزاحم و جیره خورهای مواجب بگیر و خلا صه، نان خورهای زیادی و عاریتی یعنی شهروند درجه دو هستند، و گروهی هم گویا از مادر، رئیس زاده شده اند. این خود شیفتگان و عزیز دردانه های خود کرده، بدانند که در این دو روزه عمر کوتاه، همه چیز نسبی و محدود است; به قول سعدی: ...هر کسی چند روزه نوبت اوست. اما به یاد داشته باشیم خداوند مهربان به تعداد آدمهایش در روی زمین شعبه و اداره دارد; چقدر زیبا است که این حقیقت را بدانیم، خدای نازنین، تنها مایملک و امکانی است که هیچکس قدرت ندارد آن را از من و تو و ما و شما بگیرد. خداوند جلیل، تنها رفیقی است که هرگز دوستش را تنها نمی گذارد. آری جوانان عزیز ما، امیدوار باشید به چنین خدائی، زیرا خدای ما، تنها دارائی و ثروتی است که فقیران بیشتر از ثروت اندوزان دارند. پس او را باور کنیم و به فردای تابناک خود و ایران مان امیدوار باشیم و بکوشیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد