گرایش دانشجویان بلوچ به هویت ملی در ایران:
دکتر محمّد عثمان حسین بر
در پژوهش علمی که در سال 1379 توسط
محمّد عثمان حسین بر دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبائی به منظور
بررسی عوامل موثر برنگرش جوانان بلوچ نسبت به هویت ملی در بین دانشجویان بلوچ مشغول
به تحصیل در دانشگاههای سیستان و بلوچستان، دانشگاه آزاد اسلامی زاهدان و دانشگاه
علوم پزشکی اجرا گردید.
پژوهش مذکور در مقطع کارشناسی و بالاتر در نیم سال دوم سال تحصیلی 79-80 با حجم نمونه 154 نفر و با پرسشنامه به شیوه حضوری صورت گرفته است. ایشان در مقدمه مقاله ارائه شده بر اساس نتایج بدست آمده از این پژوهش می گویند :
گرایش دانشجویان بلوچ به هویت ملی درایران اصلی ترین موضوع مورد توجه دراین مقاله است. منظور از گرایش دانشجویان به هویت ملی، احساس تعلق، تعهد و وفاداری آنان نسبت به سرزمین، ملت و دولت ایران است. هدف توصیف کیستی و چیستی یا چگونگی احساس تعلق و تعهد دانشجویان نسبت به هویت ملی در مقایسه با احساس تعلق و تعهد آنان نسبت به هویت های کوچک تر و بزرگ تر از آن جمله هویت های محلی نظیر هویت قومی و هویت های فراملی نظیر هویت جهانی است. در پایان مقاله پس از تحلیل عوامل و تبیین شدت وضعف گرایش دانشجویان، سعی خواهد شد براساس یافته ها و با ارزیابی مقدورات و محدودیت ها و با توجه به سهم هر یک از عوامل موثر بر تکوین هویت ملی، راهبردهایی مناسب در جهت تقویت گرایش جوانان نسبت به هویت ملی به عنوان شاکله اصلی اجتماع جامعه ای و شاخص عمده انسجام جمعی عام در ایران ارائه شود.
هنگام با تشدید روند تحولات و تعاملات اجتماعی و گسترش دامنه وعمق آن در همه سطوح محلی، ملی و بین المللی، موضوع تفکیک و انسجام اجتماعی و مرتبط با آن سطوح هویت های فردی و جمعی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. امروز موضوع هویت و مسائل مربوط به آن در همه سطوح حیات اجتماعی از کوچک ترین آنها یعنی اجتماع خانوادگی تا بزرگترین انها یعنی اجتماع بین المللی یا جهانی مطرح است. نگرانی والدین از هویت آینده فرزندانشان، خاص گرایی های فرهنگی و اجتماعی موجود در درون جوامع چند فرهنگی و چند قومی و ملیت گرایی ها و برخوردهای بین کشورهای امروزی و پیام دبیر کل سازمان ملل متحد مبنی بر اینکه ما مردمان سرنوشت مشترکی داریم و بقای ما به هویت و تلاش جمعی عام ما بستگی دارد ( عنان ، 1380 : 9 ) همه نمود تحولاتی است که در عرصه هویت های فردی و جمعی افراد متعلق به گروههای اجتماعی متفاوت پدیدآمده است.
ایران هم نظیر اکثرکشورهای امروزی جهان، جامعه ای چند قومی است. دراین نوع جوامع شکست سیاست های هویت سازی مبتنی برهویت زدایی، دولت های غیر دموکراتیک را با چالش های نوینی روبرو کرده است. در اغلب این کشورها زمینه های عینی و ذهنی بالقوه برای بروز نابسامانی های اجتماعی از جمله خاص گرایی های فرهنگی و اجتماعی، جناح بازی های سیاسی، خود خواهی ها و جمع گرایی های خاص گرایانه در جهت تأمین منافع شخصی یا گروه های خاص و انواع مسائل وآسیب های اجتماعی مرتبط با آنها وجود دارد. شدت وضعف این نوع مسائل به عوامل عدیده ای چون نوع نظام و سطح توسعه اجتماعی، رشد شخصیتی افراد، شرایط داخلی و موقعیت کشور در عرصه جهانی بستگی دارد. ایران جامعه ای در حال گذر یا در حال توسعه است. در چنین جامعه ای با فروپاشی نظام ها و ساختارهای سنتی نظیر اجتماعات عشایری و روستایی و گسترش شهر نشینی، تحرکات جمعیتی و اجتماعی و تشدید تعاملات بین فرهنگ ها، اقوام و ملل متفاوت، اغلب مردم به ویژه جوانان در برابر الگوهای محلی، ملی و جهانی متفاوت و بعضاً متعارضی قرار گرفته اند. بسیاری از این جوانان با کنده شدن از بنیادهای سنتی و در شرایط ضعف یا نبود ساختارهای نوین مدنی و یا عدم تشخیص الگوهای مناسب، دچار تعارض، سردرگمی و بلاتکلیفی می شوند و خود را بین سنت و مدرنیته سرگردان می بینند. در چنین شرایطی است که آنومی یا نابسامانی اجتماعی زمینه لازم را برای پیدایش بحران هویت، سرخوردگی های روانی، فرد گرایی خود خواهانه، جمع گرایی خاص گرایانه، بی تعهدی، فساد اخلاقی، هنجار شکنی و اختلال در نظم و کنترل اجتماعی، تخریب منابع و پایمال شدن منافع ملی، خشونت واحساس عدم امنیت، نارضایتی و برون گرایی پدید می آورد ( عبداللهی ، 1374%65 ؛159:1375).
مقابله با این گونه مسائل وتحقق وحدت ملی، موکول به احساس تعلق، همبستگی، تعهد ووفاداری مردم واقوام واقشار متفاوت جامعه به ویژه نخبگان جوان نسبت به سرزمین، تاریخ، فرهنگ، ملت، دولت وسایر مؤلفه ها و معرف های هویت ووحدت ملی و شکل گیری اجتماع عام جامعه ای مرکب ازاجتماع اجتماعات قومی است. این امردر قالب ایده ملت وملت سازی منشأ ومبنای مبارزات وجنبش های عدیده ای قرارگرفته است. در جوامع سرمایه داری توسعه یافته امروزی این وحدت ملی از سده هفدهم متعاقب رنسانس، انقلاب صنعتی و تحولات اجتماعی آغاز گردید ( آندرسن،2001: 244) وتبلور عینی خود را دردولت - ملت ها یادولت های ملی فراگیر و دموکراتیک و پذیرش اصل تکثرگرایی واتخاذ سیاست وحدت درکثرت یا یگانگی وانسجام مبتنی بر تفاوت ها وهویت های جمعی چند گانه پیدا کرده است که امروزه از طریق جهانی شدن درحال گسترش است.تجربه تاریخی جوامع سوسیالیستی از جمله اتحاد جماهیر شوروی سابق و کشورهای سوسیالیستی اروپای شرقی وابسته به آن، نشان داده است که وحدت ملی از طریق حکومت های غیر دموکراتیک تمرکز گرا قابل دوام نیست ( ابوطالبی،1371 ). درایران هم علی رغم مبانی وریشه های تاریخی و فرهنگی هویت ووحدت ملی، تا پیش از جنبش انقلابی مشروطیت وچندین دهه بعد از آن تا تشکیل دولت مدرن در عصر پهلوی، ملت سازی در جهت تقویت هویت و وحدت ملی به صورتی فراگیر مطرح نبوده است ( فراستخواه، 1371؛ قیصری 1377 ). هر یک از اقوام ایرانی صرفنظراز تعلقات تاریخی و فرهنگی نسبت به ایران زمین، به صورت یک جامعه یا یک اجتماع کوچک ونسبتاً مستقل دارای هویت قومی، اصول فرهنگی، قواعد عمل جمعی، زبان، مذهب، حکومت محلی وقلمرو جغرافیایی خاص خود بوده است. این اقوام فقط در زمینه های پرداخت مالیات و تأمین نیروی نظامی تابع و حامی دولت مرکزی یا پادشاهی ایران بوده اند. بنابراین حکومت مرکزی نه فقط تهدید کننده هویت های محلی نبوده بلکه در عمل با پذیرش اصل حکومت ملوک الطوایفی، خود مختاری حکومت های محلی مبتنی بر هویت های قومی را به رسمیت شناخته است. به همین دلیل بین هویت های قومی وهویت ملی تقابل عمده ای که تهدید کننده اساس این دو نوع هویت باشد کمتر پدید آمده است. مردم عادی و اقشار متفاوت به دور از تحریکات سیاسی وقومی درحال تعامل با هم بوده اند. درگیری های قومی بیشتر وعملاً جنبه سیاسی داشته و انگیزه وهدف آن کسب قدرت و ثروت بوده است. به طوری که با جابجایی سرآمدان قدرت درسطوح محلی و ملی وقتل افراد و ؟؟؟
غارت اموال، این غائله ها فرونشسته است. اقوام ایرانی در عین برخورداری از هویت قومی، نسبت به سرزمین، تاریخ و فرهنگ ایرانی نیز احساس تعلق و تعهد می کرده اند. این احساس وفاداری در مواقع بحرانی و در برابر عوامل تهدید کننده هویت های قومی یا محلی به صورت نوعی بازگشت به خود ومقاومت ها ومبارزات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تجلی پیدا کرده است (توسلی، 1371 ).
قوم بلوچ یکی از اقوام ایرانی ساکن جنوب شرق کشور است. این قوم ریشه آریایی دارد و زبان بلوچی از زبانهای گروه ایرانی خانواده هند و اروپایی است. اکثریت قریب به اتفاق مردم بلوچ تا اواخر سده نوزدهم در داخل مرزهای سرزمین ایران می زیستند. ولی با تشدید رقابت بین انگلستان و روسیه بر سر افزایش دامنه قدرت و نفوذ خود در منطقه خاورمیانه و ایجاد اختلافات و برخوردهای قومی و تغییر مرزها، محل سکونت این قوم بین کشورهای ایران، هند ( و بعد ها پاکستان ) و افغانستان تقسیم شد. امروزه بیش از 3/1 میلیون نفر از مردم بلوچ در استان سیستان و بلوچستان و بقیه در سایر استانهای ایران وکشورهای هم جوار به سر می برند. قوم بلوچ هم نظیر سایر اقوام ایرانی در دوره ملوک الطوایفی دارای حکومتهای محلی خود مختار بوده است. ولی بعد از روی کار آمدن رضا خان و تشکیل حکومت پهلوی، قوانین محلی از جمله قوانین قوم بلوچ هم قدرت خود را از دست دادند و تشکیلات حکومت مرکزی جای حکومتهای محلی را گرفت. البته با توجه به ساختار عشیره ای قوم بلوچ سران ایلات و طوایف این قوم نظیر دیگر اقوام ایرانی همچنان از نفوذ غیر رسمی برخوردار بودند. این ساختارهای سنتی متعاقب اصطلاحات ارضی و نوسازی های عصر پهلوی از شکل افتاد و دچار چند گانگی ساختاری گردید. حکومت پهلوی با برانداختن نظام ملوک الطوایفی و ایجاد تمرکز سیاسی، گسترش تشکیلات دولتی نوین در سراسر کشور و انجام اصلاحات، بسط آموزش و پرورش رسمی و رسانه های جمعی وابسته به دولت و اجرای برنامه های توسعه، زمینه لازم را برای اعمال حاکمیت سیاسی در سطح کشور ایران فراهم نمود. ولی از جانب دیگر با تمرکز قدرت و اعمال زور در ادغام و همسان سازی فرهنگی و اجتماعی، عمومیت بخشیدن به برخی از عناصر فرهنگی و اجتماعی قوم یا اقوام خاص به بهای کم توجهی به سایر اقوام و اعمال سیاستهای توسعه نابرابر، به احساس محرومیت، تبعیض و عدم آزادی، امنیت و عدالت در مردم متعلق به سایر اقوام ایرانی دامن زد، رهبران محلی و نخبگان قومی را در جهت قوم گرایی و مقاومت در برابر تمرکز قدرت و سیاست های حکومت مرکزی تحریک نمود و موجب بروز جنبش های محلی ومنطقه ای نظیر نهضت جنگل در گیلان، شیخ محمد خیابانی در آذربایجان، سیمکو در کردستان، شیخ خزعل در خوزستان، محمد تقی خان و خداوردی خان در خراسان و بالاخره دوست محمد خان در بلوچستان گردید. پس از تشکیل حکومت اسلامی و بسط نفوذ رسمی رهبران شیعی مذهب در ایران و نقش تعیین کننده مذهب یا ایدئولوژی شیعی در سیاستهای آنان، مردم قوم بلوچ که عموماً پیرو مذهب تسنن و حنفی مذهب اند در معرض یک چالش مذهبی قرار گرفتند که نتیجه آن تشدید گرایش به مذهب تسنن و رهبران مذهب سنی ( مولوی ها ) بود. این امر به تقویت هویت قومی – مذهبی و تضعیف گرایش آنان به حکومت مرکزی ایران کمک کرده است، البته این امر تا حدودی در مورد برخی دیگر از اقوام ایرانی نظیر کردها هم مصداق دارد.
با توجه به مطالب فوق، چنین به نظر می رسد که در شرایط خاص و بسیار حساس امروزی حاکم بر ایران و جهانی که با نابسامانی ناشی از فروپاشی امپراطوری ها، جهانی شدن و رشد جنبش های آزادی خواهانه و عدالت جویانه روبه روست، طرح صحیح مسئله هویت های جمعی اعم از محلی، ملی و فراملی و تحلیل علمی آن با توجه به اشکال و ابعاد چند گانه آنها، ضرورت واهمیت خاصی پیدا کرده است. حکومت جمهوری اسلامی ایران در چنین شرایتی و برای تحقق اهداف توسعه کشور در برابر فرصت ها و چالش های داخلی و خارجی نوینی قرار گرفته است. درعرصه بین المللی با فرآیند رو به گسترش جهانی شدن روبه روست. فرایندی که با شکستن ظروف زمان و مکان، مرزهای فیزیکی را در نوردیده و مرزهای نمادین از جمله هویت های ملی را به چالش کشیده است ( هانتینگتون 1374 ). با توجه به دو جریان خاص و عام یا تفکیکی و انسجامی جهانی شدن، انتظار می رود که هر یک از جوامع امروزی از جمله ایران ضمن برقراری و توسعه روابط منسجم با جامعه جهانی، هویت خود را نیز حفظ نماید. تحقق این امر موکول به برخورداری هر یک از جوامع امروزی از هویت و وحدت ملی مبتنی بر خود شناسی و غیر شناسی، انتقادی از طریق گفت و گو و تفاهم بین ملت ها و پرهیز از هر گونه خود شیفتگی و خود باختگی است. حکومت جمهوری اسلامی ایران در درون مرزهای ملی هم با مردم متعلق به اقوام، اقشار و خرده فرهنگ های متنوع سرو کار دارد که با توجه به متفاوت بودن شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی و ویژگی های شخصیتی، هر یک از آن ها نسبت به موضوع هویت و وحدت ملی به ویژه در بعد سیاسی، گرایش های متفاوت و بعضاً متعارضی دارند. این امر گاهی به صورت اختلافات و نزاع های جمعی درون قومی و بین قومی یا بین مهاجران و بومیان، نمود عملی و عینی پیدا می کند.
بنابراین همانطور که در عرصه بین المللی وحدت با حفظ هویت های ملی مطرح است، در عرصه ملی هم وحدت با حفظ هویت های محلی قابل تحقق خواهد بود. این امر مستلزم بازشناسی خود ودیگری و احترام به همه انواع و سطوح هویتی است. بنابراین با توجه به موارد فوق و با عنایت به جوان بودن بخش عمده جمعیت کشور و رویارویی جوانان با مسائل هویت جمعی در سطوح محلی، ملی و جهانی، شناخت عملی نگرش اقوام به ویژه اقوام مناطق مرزی ایران از جمله قوم بلوچ نسبت به مؤلفه های هویت ملی از ضرورت و اهمیت علمی و اجتماعی خاص برخوردار است. نتایج این گونه پژوهش ها می تواند در بعد نظری به برخی از پرسش های علمی پاسخ گوید و در بعد عملی یا کاربردی نیز جهت مدیریت خردمندانه مسئله هویت های جمعی به ویژه هویت و وحدت ملی و انسجام جمعی از طریق گفت و گو و مفاهیم بین اقوام در سطح جامعه مورد استفاده مسئولان و برنامه ریزان قرار گیرد و آنان را درراستای تقویت عوامل و مقابله با موانع تحقق هویت ملی که حلقه واسطه بین هویت های محلی و فراملی و سنگ بنای تنظیم و اعمال سیات های محلی و فراملی است یاری رساند. دراین پژوهش گرایش دانشجویان بلوچ به هویت ملی در ایران در سطح خرد و در ارتباط با ویژگی های فردی دانشجویان اعم از زیستی – روانی یا ذهنی – شخصیتی، پایگاه اجتماعی و تعاملات آنان با محیط اجتماعی و ورودی های حاصل از این تعاملات در نزد دانشجویان یعنی آگاهی یا پنداشت ها و احساسی که درباره شرایط و عوامل محیطی خود پیدا کرده اند، مورد بررسی قرار می گیرد.
ایشان در ادامه مقاله به توصیف و تبیین داده ها پرداخته و می گویند، بر اساس خلاصه اطلاعات می توان گفتکه 63 درصد پاسخگویان ( دانشجویان بلوچ ) را پسران تشکیل می دهند. بیش از نیمی از آنان دارای پایگاه اجتماعی متوسطی هستند و اغلب در شهرها سکونت دارند. دانشجویان مورد بررسی به طور متوسط 5 ترم تحصیلی را گذرانده اند. میزان استفاده آنان از رسانه های جمعی به ویژه رادیو و تلویزیون بسیار کم است. میزان تعامل و پیوستگی دانشجویان بلوچ با گروه های نخستین به ویژه خانوده زیاد و با نهادهای مدنی به ویژه انجمن های علمی و هنری و... بسیار کم است. میزان احساس تبعیض و محرومیت در بین دانشجویان بسیار بالاست.
بیش از 90 درصد آنان احساس می کنند که مردم قوم بلوچ در مقایسه با دیگر اقوام ایرانی به ویژه اقوام شیعی مذهب که در حکومت نفوذ بیشتری دارند از حقوق شهروندی و امکانات آموزشی، بهداشتی و ... مناسبی برخوردار نیستند. بنابراین آن طور که باید، از تحصیل، کار و زندگی در ایران احساس رضایت نمی کنند.
در ادامه ایشان اینگونه به تحلیل داده ها می پردازند، همان طور که خلاصه نتایج آزمونهای آماری سنجش رابطه نگرش دانشجویان بلوچ نسبت به هویت ملی با متغیرهای مستقل مورد توجه در پژوهش نشان می دهد، بین میزان پیوستگی دانشجویان با گروه های اجتماعی نخستین به ویژه خانواده، همسالان و گروه های مرجع رابطه منفی معنی داری وجود دارد. بر اساس این اطلاعات می توان گفت هر چه میزان تعاملات و پیوستگی دانشجویان با گروه های اجتماعی نخستین بیشتر باشد نگرش آنان نسبت به هویت ملی به عنوان عام ترین هویت جمعی در سطح جامعه منفی تر و نسبت به هویتهای جمعی کوچک وخاص گرایانه محلی ( خانوادگی، محله ای و... ) مثبت تر است. این امرمؤید دیدگاه کنش متقابل نهادی است که هویت افراد را محصول نوع و دامنه تعاملات آنان با دیگران می داند. با توجه به این که نوع تعاملات افراد با گروه های نخستین رودررو، عاطفی وخاص گرایانه آنان، زمینه ساز کنشهای عاطفی است که میتواند در تقویت هویت های خاص گرایانه محلی وتضعیف هویت جمعی عام در سطح جامعه موثر باشد.
مثبت بودن رابطه بین گرایش مثبت دانشجویان به هویت ملی و میزان تعاملات و پیوستگی آنان با نهادهای مدنی به ویژه انجمن های علمی و فرهنگی و... بار دیگر دیدگاه کنش متقابل نمادی را تأیید می کند که بنابرآن نوع وسطح هویت جمعی افراد، تابع نوع و سطح تعاملات آنان با دیگران است. هر چه میزان تعاملات دانشجویان با نهادهای نوین بیشتر باشد زمینه مناسبت تری برای رشد هویت جمعی عام جامعه ای در بین آنان فراهم می شود. شاید یکی از دلایل این امر که چرا دانشجویان بلوچ بیشتر در تعاملات درون گروهی شدید با گروه های اجتماعی نخستین قرار دارند و با کسب هویت های خاص گرایانه سطوح پایین، خود را بیشتر نسبت به گروه های محلی متعهد و وفادار ولی نسبت به دولت بی تفاوت می دانند، این باشد که آنان از تعاملات بین گروهی خود به ویژه با دولت، نظیر مشارکت جدی و فعال در انتخابات دوم خرداد، پاداش مناسبی دریافتنکردهاند.
بالابودن احساس تبعیض ومحرومیت قومی و مذهبی دربین دانشجویان ودر کنار آن دیدگاه بی تفاوت آنها نسبت به دولت مؤید این امر است که بر اساس دیدگاه مبادله، دانشجویان بلوچ از همکاری های قبلی خود با دولت تجربه مثبتی ندارند و علیرغم محرومیت شدید، آن طوری که انتظار داشته اند مورد حمایت قرار نگرفته اند و از همه مهمر تر این که آنان توزیع پاداش در حکومت جمهوری اسلامی ایران را نه بر اساس ضوابط و شایستگی ها بلکه بر اساس نوع روابط و مذهب ارزیابی می کنند. این امر نه فقط آنان را به طرف گروه های محلی یا فراملی سوق می دهد، بلکه حتی به ستیز با دولت و گروه هایی وا می دارد که به نظر آنان از توزیع عادلانه منابع ارزشمند دربین اقوام ایرانی جلوگیری می کنند. روند های خاص و عام جاری درایران و جهان به ویژه خاص گرایی های فرهنگی و اجتماعی از یکسو و پیدایش و گسترش اقتصاد، تعاملات اجتماعی، فناوریها وارتباطات جهانی از سوی دیگر در کاهش مشروعیت دولت های حداکثری وتقویت گرایش جوانان به هویت های جمعی محلی و فراملی موثر واقع شده اند.
رابطه مثبت و بسیار قوی سطح هویت جمعی دانشجویان بلوچ با میزان احساس رضایت آنان از تحصیل، کار و زندگی درایران معرف آن است که هر چه این احساس رضایت بیشتر باشد، گرایش دانشجویان نسبت به هویت ملی درایران مثبت تر و هویت جمعی عام جامعه ای ( ملی ) در بین آنان قوی تر است. این امر نشان می دهد که بر اساس دیدگاه مبادله ، جوانان ایران نگاهی ابزاری به هویت های جمعی از جمله هویت ملی دارند، به طوری که عملاً با گروه هایی درتعامل اند و از نظمی حمایت می کنند که منافع آنان را منعکس نماید و آنان درتعامل با آن نوع هویت ها احساس بهره مندی نمایند. بارشد فردیت در بین نسل جوان ایران و فرایند جهانی شدن، این نوع نگاه و حق انتخاب آگاهانه و خردمندانه هویت های جمعی بیشتر تقویت می شود.
در پایان ایشان یافته های نظری و راهبردهای پژوهش مذکور را چنین اعلام می دارند، بالا بودن میزان احساس محرومیت و تبعیض و پایین بودن میزان رضایت دانشجویان بلوچ از تحصیل، کار و زندگی در ایران و به تبع آن پایین بودن گرایش آنان به هویت ملی به ویژه نسبت به مولفه سیاسی آن یعنی دولت، موید دیدگاه مبادله است که در آن گرایش ها و رفتار انسان، تابعی از تمایلات زیستی – روانی به ویژه احساس بهره مندی و لذت از کسب پاداش در فرایند مبادلات تلقی می شود. چنین به نظر می رسد که جوانان بلوچ از تماس با نمایندگان حکومت جمهوری اسلامی ایران به عنوان نماد سیاسی غالب در کشور به جای احساس بهره مندی و رضایت، احساس تبعیض، محرومیت و عدم رضایت می کنند. آنان معتقدند که در جمهوری اسلامی ایران تخصیص بودجه و سایر امکانات به استان ها و اقوام نه بر اساس ضوابط و معیارهای عام، بلکه بر مبنای روابط خاص به ویژه هم سخنی مذهبی و میزان نفوذ اقوام درحکومت صورت می گیرد. بنابراین گرایش قابل توجهی به هویت ملی در بعد سیاسی ندارند و نسبت به آن بی تفاوت اند. این امر نشان می دهد که جوانان بلوچ، هویت ملی به ویژه در بعد سیاسی آن را ابزار نوینی می دانند که باید از برآیند جمعی عام همه اقوام ایرانی تشکیل یابد و تبلور عینی وعملی مصالح و منافع جمعی همه آن ها باشد، به طوری که هر قوم از تعامل با آن احساس بهره مندی و رضایت نماید.
بالا بودن میزان تعاملات و پیوستگی دانشجویان با نمادهای نخستین به ویژه خانواده و پایین بودن پیوستگی آنان با نهادهای مدنی به ویژه انجمن های علمی و هنری و... و به تبع آن پایین بودن گرایش آنان به هویت ملی دربعد سیاسی مؤید یکی دیگر از دیدگاههای جامعه شناسی خرد یعنی کنش متقابل نمادی است که در آن روی فرایند اجتماعی شدن و نوع و محتوای تعاملات افراد با دیگران و پنداشت های آنان از واقعیت های اجتماعی تأکید می شود. چنین به نظر می رسد که دراستان سیستان و بلوچستان به علت نبود یا ضعف نهادهای مدنی و ضعف عملکرد نهادهای دولتی، تعاملات درون گروهی و تقویت ویژگی های شخصیتی و گرایش های خاص گرایانه از جمله هویت های جمعی کوچک ومحلی تشدید شده است. بنابراین می توان گفت که در فرآیند اجتماعی شدن جوانان بلوچ نقش نهادهای نخستین ازجمله ساختار خویشاوندی پدر سالارانه در جهت شکل دادن به هویت ها و کنش های خاص گرایانه محلی پر رنگ و برعکس نقش نهادهای رسمی چون آموزش و پرورش و... نهادهای مدنی نظیر انجمن های علمی و هنری و... درساختن هویت های جمعی عام جامعه ای یا ملی کم رنگ است .
راهبردها :
1- اصلاح نوع نگاه نخبگان ومسئولان کشورنسبت به هویت جمعی عام جامعه ای ( ملی ) به عنوان نماد اجتماع اجتماعات و برآیند دیالکتیکی حاصل از تعامل بین همه اقوام و اقشار جامعه، عوامل و موانع تحقق بخش آن و رابطه اش با سایر انواع و سطوح هویتی و ایجاد زمینه ذهنی لازم برای مدیریت صحیح مسائل هویتی درایران.
2- ارتقاء سطح آگاهی علمی افراد درباره ویژگی های هویت ملی در ایران، شاخص ها، عوامل و موانع تحقق آن و رابطه اش با سایر انواع و سطوح هویتی در ایران و جهان و ایجاد آمادگی ذهنی لازم برای مشارکت فعال مردم در فرآیند هویت سازی های نوین مناسب با شرایط امروزی درایران و جهان.
3- تشویق و گفت و گوی بین اقوام در جهت شناخت وجوه اشتراک و افتراق بین اقوام به منظور تقویت وجوه اشتراک و تسامح در برابر وجوه افتراق.
4- تقویت فرآیند گفت و گوی بین مذاهب در جهت دستیابی به اصول وقواعد جمعی عام مشترک و تقریب و مفاهمه بین مذاهب در ایران .
5- بسط خردگرایی و ایجاد وفاق نسبی بین افراد اقوام و اقشار مختلف بر سر اصول و قواعد عمل جمعی عام در سطح جامعه.
6- ارتقاء عملکرد رسانه های جمعی به ویژه رادیو و تلویزیون به مثابه یکی از مهم ترین ابزارهای ملی موثر در معرفی مواریث تاریخی، نمادهای مشترک و آموزش و ترویج حقوق شهروندی در ایران.
7- تهیه و اجرای برنامه های ایرانگردی در برای جوانان متعلق به اقوام ایرانی و ایجاد تمهیدات لازم برای گفت و گوو مفاهمه بین قومی و بین فرهنگی در ایران.
8- اعمال سیاست تکثر قومی و فرهنگی مبتنی بر اصل وحدت در کثرت یا انسجام جمعی عام مبتنی بر رعایت حقوق همه اقوام و احترام به هویت های قومی آنها .
9- اصلاح فرآیند اجتماعی شدن با تأکید بر بازسازی توسعه نظام آموزشی کشور، مناسب با نیازمندی ها و شرایط و مقتضیات امروزی ایران و جهان.
10- ایجاد و تقویت نهادهای مدنی مولد هویت و اخلاق جمعی عام
11- بسط عدالت توزیعی و رفع تبعیض ها و محرومیت زدایی از طریق تخصیص بهینه و عادلانه منابع ارزشمند بین استان ها و اقوام ایرانی
12- بسط آزادی و مردم سالاری و جلب مشارکت جمعی عام همه اقوام ایرانی در فرآیند تصمیم سازی ها وتصمیم گیری های ملی.
13- تغییر ساختارهای موجود در جهت پاسخ به نیازهای زیستی – روانی و اجتماعی جوانان و ایجاد بسترهای مناسب برای تعاملاتی که افراد و به ویژه جوانان از طریق آن آزادی، عدالت و بهره مندی متقابل را تجربه و احساس نمایند.
14-ارتقاء سطح توسعه پایدار و همه جانبه با هم فکری، همدلی و همگامی و همیاری همه اقوام و اقشار ایرانی ( توسعه به وسیله مردم و برای مردم).
15-توجه به پیامهای مثبت و منفی جهانی شدن و ایجاد تمهیدات لازم برای همکاری با نهادهای بین المللی و سعی در بهره مندی از فرصت ها و دستاوردهای مثبت و دوری از خطرها و عوارض منفی جهانی شدن در فرآیند هویت سازی.
این مطلب بر اساس مقاله ای ارائه شده توسط خودایشان تنظیم گردیده است که به علت حجم زیاد مقاله اندکی دخل و تصرف در آن صورت گرفته و مقداری از قسمت های تخصصی و جداول آن حذف شده اند .